2737
2734
عنوان

دارم از استرس میمیرم😑

930 بازدید | 28 پست

خانما من طی یک اتفاقی به زندگیم شک کردم و جرات نکردم از همسرم بپرسم ک قضیه چیه چون میدونم بشدت عصبی میشه و حالمو می گیره

حالا دیشب داشتم با مامانم پیامکی درد و دل میکردم و قضیه رو گفتم از قضا پدرمم دیده پیام هامونو بعد زنگ زده امروز ب پدرشوهرم ک بیا خونه پسرت ببین چه غلطی داره میکنه دخترم دیگ تحمل این زندگی رو نداره روش فشار و فلان😐😑

پدرشوهرمم گفته امشب میام خونتون و علی نفهمه... من نمیدونم از استرس چیکار کنم از طرفی هم دوست دارم ببینم قضیه چی بوده و از طرفی هم دوست ندارم از دستش بدم.

اینم بگم پدرم از اول با ازدواج ما مخالف بود چون شوهرم قبل من یک زن عقدی داشته ک جداشدن و منم بخاطر همین سعی می کنم سختی های زندگی مو ب پدرم نگم.

قضیه شک کردنمو قبلا تاپیک زده بودم و پاک شده این بود یکی از دوستای دوستم ک شاگرد همسرمه بهم پیام داد ک یک دانشجوی دختر امروز با حالت گریه توی اتاق همسرتون می گفته این قرارمون نبود و همسرمم انداختش بیرون از اتاقش بعد حالا پیجیده توی یونی ک باهم رابطه داشتن.

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

تبریک میگم بهتون ! 

زمینه دخالت  اطرافیان  رو  نسبت ب زندگی تون  فراهم کردید 

اونم بابت موضوعی ک  بهش یقین نداشتید .....

ماه هاست دنیا دارد ضدعفونی می شود                                                       گویی مهمان ویژه ای  در راه است ....
2728

خب خوبه پرتش کرده بیرون به نظرم مستقیما باهاش حرف بزن چون قطعا وقتی بفهمه بدون حضورخودش براش دادگاه تشکیل دادن از دستت ناراحت میشه شاید بخواد از خودش دفاع کنه یا سوء تفاهمی شده

2738

مطلقا نذار شوهرت چیزی بفهمه،خودت با پدرشوهرت حرف بزن و اصل ماجرا رو بگو و بهش بگو که زندگیت رو دوست داری و نمیخوای حتی همسرت بفهمه که شکی تو دلت هست بگو حرفای مادر دختری و دلنگرونیای عادی بوده که خواستم از مادرم مشاوره بگیرم که متاسفانه پدرم ماجرا رو متوجه شدن خلاصه قضیه رو مدیریت کن با آرامش و اقتدار

سه چیز را فراموش نکن: 1-به همه نمی توانی کمک کنی! 2- همه چیز را نمی توانی عوض کنی! 3-و همه تو را دوست نخواهند داشت!
اولین بار اونم ناخواسته😢

با شوهرت حرف بزن الانم دیر نشده اجازه نده تو زندگیت دخالت کنن چون مطمءن باش اگه اولیشه اخریشم نیس دیگم به کسی اجازه نده خبرکشیه اتفاقات امسرتو بکنه دفه بعد به اون خانم بگو اگه لازم باشه علی خودش برام توضیح میده و زجوری بش بفهمون سرش تو کار خودش باشه

خب اگه من جات بودم زن میزدم ب پدرم و پدر شوهرم میگفتم لطفا فعلا این موضوعو فراموش کنین تا من مطمعن ش ...

پدرم بشدت عصبیه مادرمم جرات نداره بهش چیزی بگ چ برسه بمن

2706
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
داغ ترین های تاپیک های امروز