2733
2734
عنوان

خیلی دلم شکسته از رفتارایه شوهرم

942 بازدید | 83 پست

شوهرم یه اخلاق بد داره اینه که نمیتونه کنترل کنه که نباید استرس همه چیزو به من بده منم مثل خیلی از خانومایی که فقط فکر خودشون هستن که البته خیلی خوب کاری میکنن فقط فکر خودشونن نیستم جریان ازاین قراره که وقتی نامزد بودیم و پیش هم نبودیم خانوادش یه چیز میگفتن بهش مینداختنش به جون من قشنگ نسبت به من تحریکش میکردن و اونم انقد ضعیف و نادون هست که میومد قشنگ سرم خالی میکرد دو سه روز سر یه ماجرا الکی الکی اوقات تلخی میکرد دو سه روز چشم منو گریون میکرد بعد جالبه اخرشم میگفت اره تو بحث کردی تو کل کل شروع کردی الان سه ماهه که عروسی کردیم و باز من برای اولین بار تو خونه خودم این رفتارو ازش دیدم رفت بالا کولر درست کنه همسایه بالا بوده گفته اره اجاره خونه ها اینجور رفته بالا دیدم هراسون اومد پایین که وااااای چیکار کنیم اجاره میره بالا سر سالمون چه کنیم بهش گفتم حالا کو تا اردیبهشت سال دیگه خدا بزرگه شاید انشالله دستو بالمون باز بود تونستیم مقداری که صاحبخونه گفت اضافه کنیم یا جای دیگه خونه کرایه کنیم برگشته میگه نه تو به بابات بگو اون خونه که داده مستاجر با قیمت پایین تر بده به ما تو دخترشی باید بکنه برات اینکارو گفتم باشه حالا تا سر سالمون ببینیم چطور میشه فوقش میگم بهش اما اگه نداد نمیتونیم زورش کنیم یا توقع بیجا کنیم چون اجاره اون خونه کمک خرجشه شروع کرد دادو بیداد که اره تو فکر میکنی من میخوام سواستفاده کنم منم گفتم همچین فکری نمیکنم اما پدر خودت تو دستش ۲۰میلیون پول داشت ازمون قایم کرد دم عروسی نداد بهمون که بزاریم رو پول پیشمون باعث شد که من طلا بفروشم به ضرر برگشته میگه خب بابایه من نداد بابایه تو بده دخترشی خلاصه تا خود ساعت ۱شب هی گفت گقت منو گریه انداخت بعد خودش راحت گرفت خوابید شب تا صبح نتونستم چشم رو هم بزارم صبحم پاشدم دیدم پیام داده که اره من سال دیگه نمیتونم تهران خونه بگیرم میریم اسلامشهر چون میدونه من روش حساسم منم واسش پیام دادم که حالا صبر کن تا سر سال ببینیم چی میشه اصن دوباره پیام داده که اره تو داری به من فشار میاری و حرفایه دیگه بخدا قسم  ازش نه لباس میخوام نه گردش انچنانی جوری که هنوز که سه ماه از عروسیمون گذشته ازش درخواست ماه عسل رفتن نکردم گفت پول مسافرتو پس انداز کنیم گفتم باشه خلاصه یه سری هم صبح اشک منو دراورد خیلی ازش دلم شکسته چون انگار منو مسئول زندگی میدونه و خودشو هیچ کاره احساس میکنه من باید واسش همه کار کنم باعث شدم تو دوران نامزدی ۵۰گرم طلا بخره پس انداز کنه با نخواستن هام اونوقت الان میگه تو منو تو فشار گذاشتی 

خانوما تصمیم گرفتم چن روزی در مقابلش سکوت کنم هرچی گفت جوابشو ندم بلکه خسته بشه فوق العاده ادم بی منطقی هست امروز بهش گفتم فقط واگذارت میکنم به خدا 

دم عیدی مادرش پدرشوهرمو ۴میلیونو نیم تو خرج انداخت اونوقت من با ۵۰تومن واسه خودم مانتو دوختم یه شلوار لی از حراجی ۲۰تومن خریدم کیف و کفشم هم که واسه عقدمو پوشیدم عید روسری هم که مادرش واسه تولدم داده بود سرم کردم نزدیک ۱۵۰تومنم میوه شیرینی خریدیم واسه خونه اونکقت میگه تو منو تو فشار گذاشتیم 

بنظرتون سکوت حرکت خوبیه؟واقعا دلم شکسته از این رفتاراش که تمام بار مشکلاتو میزاره رو دوش من تهدیدم میکنه  به جااینکه بگه این زن خونس من باید تامینش کنم تنش بهش وارد نشه

بهش بگو زنت شدم شوهر نکردم ک

بگو نمیتونم ب بابام بگم توروب فرزند خوندگی قبول کنه. چراگریه میکنی حرفاتو بگو بعدش سکوت کن میگه اسلامشهر بگو ترجیح میدم ب چیزای دیگ فکرکنم

خدا بچه هامو ب تو میسپارم

یه دو سه روز سکوت کن اگ ادامه داد،،، برن ب کهلی بازی ک من نمیام اسلامشهر،،، تو هم وظیفه جای خوب خونه بگیری،،،،،،، خودتم،، لطفا کم از سر و ته خودت بزن،،،، به خودت ارزش و بها بذه 


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

ببخشید عززیم ولی تقصیر خودته.تو که تو نامزدی همچین اخلاقی ازش دیده بودی چرا وقتی این اخلاقشو درست نکرده باهاش عروسی کردی؟؟؟؟

از ماست که بر ماست.

ولی به هر حال الان مشکلت با سکوت حل نمیشه بد تر هم میشه.

بهش بگو حق نداره اینطوری رفتار کنه

who knows the truth? 
2728

متاسفانه فقط اخرشو خوندم چون طولانی بود

به نظرم رو بهش زیاد دادی

از این به بعد حرفی زد بگو وظیفته نیازهای منو تامین کنی دیگه نشنوم این غر غر هارو 

خیلی هم جدی باش که جرات نکنه روی حرفت حرفی بزنه

هرچه عاشق زارتر معشوق از او بیزارتر    

شوهرت خیلی پرروعه ازش هی بیشتر بخواه کوتاه نیا و بگو وظیفه ست 

شوهر من دندونم شکسته میگ برو طلات بفروش تو ارزش نداری پول بدم همش تقصیر خودمه چون مدارا بیش از حد باعت سو استفاده میشه

2738
بهش بگو زنت شدم شوهر نکردم ک بگو نمیتونم ب بابام بگم توروب فرزند خوندگی قبول کنه. چراگریه میکنی حرف ...

گریه میکنم به حال خودم که از هیچی دریغ نمیکنم واسه زندگیم بعد هروقت پول قرض خواستیم از خانوادم نه نیاوردن اما خانواده خودش یه پاپاسی کمک نکردن فقط ۳۰تومن دادن واسه پول پیش خونه که ماشالا هرچی از عروسی کادو جمع شد برداشتن حسابی جبران شد واسشون  خیلی قشنگ میگه مدرت داره واسه دخترش نمیخواد بکنه خونه بده ما ارزون تر بشینیم تا هروقت خواستیم

این بار زر زد بگو تو مرد نیستی گناه من چیه هر گورستونی میخوایی بری برو عجبا یاد شوهرم افتادم من هیچی ازش نمیخواستم پر رو شده بود به من میکفت درکم نمیکنی منم زدم به سیم اخر شستم پهنش کردم افتاب گفتم وظیفته خرجمو بدی نداری خرجای اضافتو کم کن حالا خوبه خونه داریم یکم قست داریم فقط مردا رو باید رو ندی بهشون قناعتم بکنی میگن نکنی ام میگن من میرم خیاطی عمرا واسهخودم لباس بدوزم حتی اگه لخت بمونم

به شوهرت بگو نمیخوام دوماد سرخونه بشی که احساس بیعرضگی کنی😏

اصلا رو خونه پدرت حساب نکن چون شوهرت دو سه ماه کرایه میده بعد میگه باباته دیگه این حرفا رو نداریم نمیخواد کرایه بدیم

مامان 3 تا فرشته که یکیشون آسمونی شده❤️
گریه میکنم به حال خودم که از هیچی دریغ نمیکنم واسه زندگیم بعد هروقت پول قرض خواستیم از خانوادم نه نی ...

نباید از خانوادت پول میخواستی. شوهرت میخاد بره مفتی خونه پدرت بشینه.

ببخشید عززیم ولی تقصیر خودته.تو که تو نامزدی همچین اخلاقی ازش دیده بودی چرا وقتی این اخلاقشو درست نک ...

انقد کولی بازی درمیاره که تاهرجا که من بگم اونم میگه حتی بیشتراز من حتی میبینی من بیخیال شدم اما اون هی زیرزبونی میگه که صدایه منو دربیاره

این بار زر زد بگو تو مرد نیستی گناه من چیه هر گورستونی میخوایی بری برو عجبا یاد شوهرم افتادم من هیچی ...

دیشب اتفاقا بهش گفتم گفتم تو از مردونگی فقط بلدی بری سرکار چندغاز پول بیاری و شب به شب وظیفه نر بودنتو انجام بدی این خیلی بهش برخورد

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687