مثلا ميگفتن اينجا قبرستون بوده شده مدرسه،يا دست خوني مياد بيرون تو دستشويي ،،،ما معاونمون يه بار دوتا بچه ها رو گذاشت تو انباري مثلا تهديد كرد ك درس بخونن گفت بريد اينجا تا اون دستاي خوني بيان واستون،،،خدايي عقلشون كجا بود بچه دبستاني رو اين همه ميترسوندن يا به خاطر نمره تنبيه بدني ميكردن
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید
ما یخ میخوردیم تابستونا از قمقمه هامون شدت لاکچری بازیمون
واييي نگو ماهم يادم انداختي ما اون سالاي دبستان اومده بوديم جنوب واسه زندگي و گرماي اينجور نديده بودم وخيلي سفيد بودم گرما بهم ميزد به شدت قرمز ميشدم و همه مسخرم ميكردن
ارررره همه اینا ک میگی واس مام بود نسل سوخته ایم دیگ دهه ۷۰
کاربر ۹۶ هستم بخاطر شرکت تاپیک گرونیی تعلیق شدم😑دوست عزیز من اینجا نیومدم امتحان املا بدم ک تا پست میزارم بجای توجه ب متن غلط املایی میگیری مهم مفهومو منظور ک درست ادا بشه بدم میاد از این کار لطفا ب املا نوشته هام کار نگیرید با تچکر😊
بخدا هيچ وقت يادم نميره چقدر توهم داشتم با ترس دستشويي ميكردم هرلحظه ميترسيدم تو دستشويي يه دست بياد ...
اون نوار بهداشتی بوده بچه کوچولوها نمیدونستن چیه دست خونی میگفتن.ما. هم داشتیم.حالا جالبه همه جا هم میگفتم اینو که تو مدرسمون دست خونی قطع شده تو توالت دیدن بچه ها.پناهگاه زیرزمین هم بود از زمان جنگ که میگفتن سیاهچاله.
پایانی برای قصه ها نیست.....چرا که نه گوسفندان عاقل میشوند و نه گرگها سیر