من خوراکم با خانواده شوهرم مشترکه و طبقه پایینشون زندگی میکنم.شوهرم گفته چند ماه هم این وضعو تحمل کن تا خونمون تکمیل بشه بریم ازینجا.تو این دوسالی ک اینجام مادرشوهرم رابطه خوبی ندارم بی احترامی نکردیم ب هم منتها ادم متوجه کم محلی ها میشه.چند روز پیش رفته بودم خونه مامانم تا اومدم یخچالو باز کردم دیدم ی بسته کاهو تو یخچاله از شوهرم پرسیدم تو اینو گذاشتی گفت نه من خبر ندارم.البته خیلی پیش میاد وسایلشون تو یخچال خودشون جا نشه بدن من بیارم بزارم یخچال خودم.تا اینکه امروز مادرشوهرم گفت اون کاهو دستمه بیار بالا اونروز تو یخچال جا نبود دادم فرشاد..شوشو..اورد گذاشت پایین .من ی لحظه قفل کرد ذهنم با این وجود دلم نیومد خیطش کنم اخه چند روزیه رابطش باهام بهتر شده.اینم بگم اصصصلا ازین اخلاقا ندارن بیان تو خونه من سرک بکشن.منم ادم حساسی نیستم ک چرا اومده مسعله من دروغ گفتنشه.چطور توجیه کنم خودمو دوستان???