من و دوستم یه دفعه از سر کار اومدنی وایسادیم کنار خیابون منتظر تاکسی. حالا قیافه ها خسته داغون تازه دوستم تو انبار کار کرده بود مانتو خاکی بعد یه دفعه یه ماشین رد شد راننده با اینکه زنش کنارش بود چراغ داد یه علامت بوس هم فرستاد زن احمقش هم دید بجای اینکه بزنه تو دهن شوهرش به ما گفت
ج ند ه ها .خیلی ناراحت شدم ها.