را های شناخت میگفت که ادما تو کافه همدیگرو نمیشناسن و مثلا راه های شناخت میگفت که ما همرو رفته بودیم ،تو جمع و گروه ، با هم سفر رفتیم دوتایی و گروهی
هر دو زندگی ساده میگیریم کنار هم خوشیم توقعات عجیب غریب نداریم ارامش داریم
گفت خوبه باید فقط به خانواده ها هم بگید واکنششون مهمه
حالا من استرس دارم انقدر قضیه ازدواجم جدی شده
مسیولیت های زندگی
طرفم پشتوانه مالی و حمایت خانواده نداره کارش ازاد با حداقل درامد سه تومن منم شاغلم ،
خونه نداره