2733
2734
عنوان

خاطرات خواستگاری هر چی جالبه به نظرتون تعریف کنین

| مشاهده متن کامل بحث + 821 بازدید | 51 پست

یه بارم برا عمه کوچیکم خواستگار اومده بود. بچه ی اون یکی عمه م فک کنم سه چهار سالش اینا بوده. یهو پریده تو اتاقی که دختر و پسر داشتن حرف می زدن، نشسته رو پای عمه م یهو لپشو کشیده گفته قربونت برم بلخره داری عروس میشی😐😐😐😐

صلی الله علیک یا ابا عبدالله❤🌹
واااای مردم از خنده😂😂😂😂


 خعلی دست پاچه بودم

الان ازش می پرسم میگه یادم نیست نمیدونم واقعا یادش رفته یا میخاد من خجالت نکشم

هم مامانم هم ماما ولی مامان بودن جذاب تره😚😍😍😍😍


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

نه نشد. من و پسره از هم خیلیییی خوشمون اومده بود. موقعیتش عالی بود. قاضی بود. همون مامانش نذاشت. گفت ...

مادرهاخیلی بدشدن!برای خواهر منم همینطوری شد پسره وابجیم همو میخاستن خانواده اش گفتن دختره نظامی نمیخاد!!

شب خواستگاری ما اینا اونده بود از خونه بیان بیرون که بیان خواستگاری خانواده عموش اونده بودن خونه اینم مامان باباشون شوهرم و با آبجی و داداش بزرگش رد کرده بودن گفته بودن شما جلو شید برید که خانواده دختره ناراحت نشن ما همو رو دس به سر کنیم بیایم.خلاصه اومدن و گفتن اینجور شده حالا بابا و مامانمونم میرسن.برادر شوهرم بعد از یکم خوش و بش گف برن تا بابا مامانم میان صحبتاشون رو بکنن دختر پسر.ما رفتم طیقه بالا حرفامون زدیم یه 2 ساعتی شد وقتی اومدیم مامان باباش اومده بودن من اصلا حالیم نشد رفتم جفت مادر شوهرمم نشستم یه نیم ساعت که گذشت یهو حالیم شد برگشتم سمتش گفتم سلام.کل مجلس رف رو هوا از خنده

خدایا از رحمتت نا امید نیستم
2731

مامانم ۸،۹سالش بوذه واسش خاستگار میاد تو حیاط بازی میکرده مامانبزرگم صداش میکنه میگه فلانی بیا بشین اینااومدن خاستگاریت واسه پسرشون.همه فامیل پسرم بودن،یدفعه مامانم میگه اومدن واسه همون پسرشون ک دندون جلوش افتاده حرف میزنه ش ش میکنه؟اینام بهشون برمیخوره پامیشن میرن همونموقع

مادرهاخیلی بدشدن!برای خواهر منم همینطوری شد پسره وابجیم همو میخاستن خانواده اش گفتن دختره نظامی نمیخ ...

خیلی نامردیه. من واقعا اون موقع دلم شکست😕

صلی الله علیک یا ابا عبدالله❤🌹

[QUOTE=88053388]مامانم ۸،۹سالش بوذه واسش خاستگار میاد تو حیاط بازی میکرده مامانبزرگم صداش میکنه میگه فلانی بیا بشین ..

اخی بیچاره هایی تو ین کم ازدواج میکنن خیلی دلم میگیره

ولی دم مادرت گرم ک پروندشون


A A
2740

وقتی همسرم اومدن خواستگاری میدونستن من یه خواستگار دیگه دارم.باخودشون انگشتر نامزدی اورده بودن.من صدای همسرمو میشنیدم میگفت انگشترو دستش کنید.چندبار تکرارکرد.فک میکرد اون خواستگارا یدفعه ازراه میرسن😁😁😁😁

یه بارم توی یک حسینیه در حال غذا خوردن بودیم و من و خالم و زن داییم کنار هم نشسته بودیم (خالم ۲۰ سال از من بزرگتره) بعد سرمو آوردم بالا دیدم یکی با لبخند زل زده بهم...منم لبخند زدم و سرمو انداختم پایین..خلاصه خانمه در عرض پنج ثانیه گفت من دوتاپسر دارم شما دوتا شوهر میکنین؟(به من و خالم) من انقدر خندم گرفته بود سرمو بردم تو گردنم..خانمه به خالم گفت چی میگه منم گفتم بگو میگه سنم کمه...هیچی دیگه زن داییم که از خنده پخش شده بود دلم میخواست کلشو بکنم😂

ترسیدی تو هم؟😁

اره بخدا وحشت کردم

من کجا اون کجا عین فیلو فنجون

خیلی پولدار بودن

دختر خمسایمونم گرفته کلی طلا بدیتشه ماشین باکلاسو یپسر نازم داره

یجوری نگام میکنه با اینکه۱۳سال گذشت ازونموقع هنوز وحشت میکنم ولی ارومن خیلی اروم

A A
همشونو پرونده تااااا۱۹سالگی ازدواج کرد

ازین زنهایی ک شجاعن و برا ایندشون میجنگن تا اسیر رسومات نشن کلا از هرچی شیرزنه خوشم میاد و افتخار میکنم ک همجنس اونا هستم

بینهایت لایق تقدیر و احترامن بجا من یبوس گنده رو لپش کن 


A A
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   niهانیتاha  |  22 ساعت پیش
توسط   mahsa_ch_82  |  23 ساعت پیش
توسط   حسین__بیرو۵  |  3 ساعت پیش