خانواده شوهرم بمیرم خسته شدم همش استرس بخدا دیگه شدم یه ادم مریض استرسی ازدستشون تمام کارها ومسولیت هاشون گردن شوهرمنه هرچیزی بشه شوهر من باید ببرشون این ور اون ور الانم به خاطر یه مشکلی شوهر من وفرستادن شهرستان من با دوتا بچه تنها گذاشتن یعنی مثل یه نوکرشده براشون تا ازماموریت بر می گرده فرت وفرت تلفنش زنگ می زنن بیا ماروببراین ور بیا این کار رو کن اخه ادم چقدر تحمل داره خسته شدم