رو با سن معلم عربی دوم راهنمایی با اینه ساعتم نور مینداختم دقیقا اونجاش🙈 بدم میومد ازش. کلا اول تا اخر کلاس همه میگشتن این کیه رو اونجای معلم نور میندازه
کلییپسسس😑
واقعا چرا کلیپس به اون ابعاد میزدم زیر شال نمیدونم😐
البته بازم از کلیپس خیلیا کوچیک تر بودا ولی خب ضایع بود دیگع😑
یا با دختر دایی هامو پسر دایی هام با رسو خاکو اینا ملات درست میکردیم بعد شکل پشکل گوسفندو انسانو اینا درش میاوردیم دم در هر خونه یدونه از اون پش کلا میزاشتیمو میزدیم ب چاک
من موقع واکسن زدن تو مدرسه رفتم پشت بوم و ناظم ها اومدن دنبالم و در رو روشون بستم. مدرسه بهم ریخته بود. آخرش بعد 4 ساعت با وساطت مادرم اومدم پایین و واکسن هم نزدم. آخرش رفتم درمانگاه و برام خیلی قشنگ تزریق کرد بدون درد.
یه بار هم یه نصف هندونه رو پر آب کردم و مستقیم در ملاج ناظم فرود آوردم. اول نفهمید منم ولی فرداش چندتا از بچه ها لو دادن و بقیه ش کتک و خاطره بد. ولی آدم شد بی شرف.
وااای! یبار کلاس زبانمو پیچوندم رفتم با دوس پسرم بیرون. دقیقا همون روز بابام که اطراف کلاسم بود تصمیم گرفت بیاد دنبالم و من کلاس نبودم. بقیه شو نگم بهتره
یه سری همه چیمو کرم خریدم ....کیف کفش شلوار مانتو شال ...فک میکردم آخر کلاسم
بچه ها کی هارلی رو یادشه.
یه تاپیک مثل همین تاپیک زده بود رفت تو پربازیدا
