بچه خواهر شوهر با شوهرم شوخی کردن اخرش بحث شد بعد بچش اومد ب من حمله کرد بعد خواهرشوهرم دیگم اومده خودش بچش 4 ماهش هس شوهرم بهش گفت بچه خواهر بزرگت اومد ب زن من حمله کرد اگه زن من حامله باشه بچش سقط بشه فکرده من ازش میگذرم؟؟؟بعد اون ک بچش 4 ماهش اومده میگ اره 8 ماهه ازدواج کردی اگه قرار بود حامله شه شده بود.اره من خودم دومی هم فکر کنم حامله ام شوهرمم گفت تو همیشه حامله ای از الکی ب همه میگی منم گفتم درسته خدا بچه میده ب یکی ب یگی نمیده ولی ب اون ک داده خوب میتونه پس بگیره.دلمو بدجورشکست💔💔💔💔
😐بيشعور ها دست خودشون نيست
اهميت نده
اون حرف اخری رو تو دلت گفتی یا بلند گفتی؟؟ اگه بلند گفتی که تو هم بد گفتی دیگههههه
ولی توام خوب جواب دادی
چه بحثای کودکانه ای
شوهرت چ بچست
۸ ماه بنظرتون زود نیست یه کم؟؟! بعدشم حرف شمام کم از حرف اون نبوده،خدا هیچ پدر و مادری رو با بچه ش امتحان نکنه
تصور میکنم واقعا کجا ودرچ حالی این بحثا رو میکنید .برام جالبه
والله شمام کم نزاشتی ولی بیشعوری ازون بوده که اون حرف مسخره رو زده
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
