اعصابم خورده كمي هم گريه كردم اگه يادتون باشه تو عيد تاپيك زدم كه كلي غذا و دسر حاضر كردم ولي خانواده شوهرم نيومدن حالا شوهر احمقم دوباره براي فردا شب دعوتشون كرد جاريم زنگ زده براي شوهرش كه زخم معده داره سفارش غذا ميده كه جوجه براش درست كن منم حاملم يا اون دعوا و كتك كاري با شوهرم تو عيد افتادم اعصابم خورد شد دوباره با شوهرم بحثم شد با گريه بهش گفتم ميزاشتي اون تو دهني كه بهم زدي بخاطر اينا يادم بره بعد دوباره دعوتشون كني بعدم با گريه گفتم اشكال نداره من آشپزي ميكنم ولي اميدوارم همش درد و مريضي بشه تو تنشون
خب چرا میپزی ؟ نمیشه درست نکنی ؟
😞😞😞😞😞
پروعه چقد 😒 جوجه درست کن🙄 بیا منه هوف کش
بگو اماده بگیره از رستوران
نپز بزار شوهرت از بیرون بگیره درست میشه
اگه اونا بت احترام نذاشتن نیومدن واسه چی باز شوهرت دعوتشون کرده واقعا که 🤔😐
بدون هماهنگی دعوت کردن؟
خيلي پررو هستن اين خانواده
خب شوهرت مريضه خودت غذاشو درست كن بيار به من مربوط نيست با شكم حامله
اونم با اون گندي كه تو عيد به زندگي من زدن و باعث شدن من كتك بخورم
حالا که اونا دارن میان دیگه،
با این فکرها خودت عذاب نده..
به جاریت میگفتی عزیزم وضعیت منو نمیدونی
یکم زودتر بیا کمک
برا شوهرت شام درست کن😒😒😒
کلا غذا از بیرون سفارش بده یا ینوع غذا درست کن با مخلفات کم . دسر نذار
حالامیخوای واسش جوجه درس کنی یانه؟
نپزمگه مجبوری
بذارخودش جوجه درست کنه
4تادلسترم بذارتوسفره بگوحالم بدبود
مادعوت بودیم تولدخانمش فقط یک برنج پخته بود
بعدم من داشتم ظرفهارامیشستم گفت ولشون کن خودش میشوره منظورش شوهرش بود
ماکه خودشون دعوتمون کرده بودن ازرفتاروپذیرایشون خیلی بدمون امد
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
13 ثانیه پیش
14 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
