اون لحظاتی که منفجر شدید از خوشحالی
آرزوی محال☺
هیچی
وقتی موفق به ویبک شدم.
وقتی که پدر مادرم من رو برای سفر مکه ثبت نام کردن. وقتی که به عشقم رسیدم.
شاید مسخره باشه ولی روزیکه شوهرم ماشین خرید آورد دم در اون ماشینی نبود که به من گفت ثبت نام کردیم ماشینی بود که من دوست داشتم
یه مریضی سخت داشتم دارم خوب میشم اولین صبحی که از خواب پاشدم دیدم بهتر شدم از خوشحالی داشتم پرواز می کردم
قدر سلامیتون رو بدونید بچه ها
تولد بچه خواهرم...رتبه خواهر کوچیکه ام که اومد...قبولی دکترا خواهر بزرگه..کلا خوشحالیام مرتبط با خواهرامه...
لحظه ای که پسرمو گذاشتن توی بغلم
اتفاقای خوب زندگیم مربوط به زمانهایی هستش که یه خواستگار فوق العاده تووووپ برام میاد، ازونایی که حتی تو خوابم نمیبینم.. ولی بعدش جور نمیشه.. یا اونا نمیپسندن یا بابام اینا
خییلی ازین موردا داشتم برای یه لحظه اینقد خوشحال میشم که انگاری قلبم‌میخاد از جااش درآد ... ولی ..😥
اولیش شب عقدم بود توی دلم بهم الهام شد با این مرد خوشبخترین زنم..شوهرم قران رو باز کرد سوره ی نور اومد قبلش عاقد بهش گفته بود سوره ی نور رو در بیار..ولی شوهرم اروم لباشو تکون داد و داشت دعا میکرد و یهو قران رو باز کرد و سوره ی نور اومد برای همتون این لحظه رو ارزو دارم
اتفاف بعدی که منو هیلی خوشحال میکنخ ازدواج دوتا ابحی هام است ولی هنوز محردن لطفا براشون دعا کنید و بعدی بچه دار شدنم است که انشالله بزودی منم مادر شوم به حق این اذان
هنوز اونیکه میخوام پیش نیومده😭
سلام موضوع خیلی خوبیه ولی الان سه چهار ساله منتظره یه معجزه خوب هستم ولی نشده
کم کم حالم رو به بهبوده این
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
