برادرشوهرم وقتی بچه بوده سرطان داشته و حالا ده سال بیشتره ک خوب شده اونه ک یکم لوسش میکنن از شوهرم بزرگتره وقتی شوهرم اومد خواستگاری واس نشون و نامزدی و اینجور مراسما گفت داداش بزرگترم هست زشته من بخوام شلوغش کنم واس همین همه چیو ساده گرفتیم مهمون دعوت نکردن واس عقدمونم رفتیم محضر بعدش مراسمی نداشتیم گفتن برادر بزرگتر عقد کنه بعد محضر اونا یه شام برای دوتاتون میدیم واس من و شوهرم مامانم قربونی کشت ولی واس برادر شوهرم پدر شوهرم قربونی داد هرکار میخوایم بکنیم باید تابع اونا باشیم ب شوهرم میگم بقیه مراسمام بخاطر اونا خراب شده نمیخوام عروسیمم همش اعصاب خوردی باشه میگه اگه باهم بگیریم هزینه هامون نصف میشه بهت قول میدم تو عروسی جبران کنم نزارم اینجوری شه ولی من میترسم اخه عروسی خراب شه تا اخر عمر عقدش میمونه تو دلم خیلی نگرانم نتونم راضیشون کنم جدا بگیریم☹☹☹☹