2733
2739

من بودم. از ۱۴سالگی تا الان. ولی نمیدونستم حسمون دوطرفس. فکر میکردم فقط منم که میخوام. ازدواج کردم. بعد ازدواج فهمیدم ازم خواستگاری کرده بوده پیش مادر بزرگم. ولی به من نگفته بودن. یادم نرفته. ولی چون شوهرم خوبه برام خیلی کمرنگ شده


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2731
2738
چرا بت نگفتن؟☹️

مقصر خودم بودم. فاصله سنیمون ۹سال بود. فکر نمیکردم که به من فکر کنه. بقیه دختر خاله هامم دوستش داشتن. پسر داییم بود. برای اینکه بگم برام مهم نیست  حرف ازدواج مه پیش میومد هی جلو خاله هام ومادر بزرگم ومامانم میگفتم ازدواج فامیلی خوب نیست ومن دوست ندارم واینا. من رو از مادر بزرگن خواستگاری مرد مادر بزرگمم گفت راحیل تو دورهمیا اینجوری میکه. نظرش با ازدواج غریبه خوبه

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز