ما ۱۰ ساله ازدواج کردیم شوهرم از اول سرد بود ؛ بعد دیگه منم عادت کردم به سرد بودنش الان هی داره بیشتر میشه و دلیلش هم اینه که خودشو غرق کار کرده و ی کار پر استرسی داره ؛ شاید ماهی یک بار رابطه داشته باشیم اونم بدون هیچ نوازش و محبتی که برا من هییییییچ لذتی نداره؛؛ خب منم برام سخت بود ولی عادت کردم"""" فقط گاهی وقتی میبینم برا همه جز ضروریاته میگم چرا من زندگی غیر نرمالی دارم یکم میرم تو فکر
براهمه عجیبه از این لحاظ میگم که مثلا همش خانما میگن باید تو بغل شوهرم باشم یا مثلا فلان مارک لباس خواب و بخرم وگرنه مشکلم و تا حالا به هیییچ احدی نگفتم
روابط دیگتون خوبه؟
چون اون رابطه خیلی مهمه تو زندگی
منم مثل خودتم. تنها نیستی.
یعنی کپیه خودتم. حتی مدت ازدواجم
چرا مشاوره نمیرید؟خسته نمیشید از این نوع زندگی؟
اگه اززندگیت راضی هستی و واقعا نیازعاطفی اذیتت نمیکنه خب راحت باش .توچیکاربه حرف بقیه داری اخه
مثلا مامانم که ۵۲ سالشه مییاد ناراااحت پیش من درد دل میکنه که ی هفته س بابات جاشو جدا میندازه میخوابه!! در صورتی که برامن ماهها طول میکشه
عزیزم رابطه شما مطمئنا مشکل داره و باید حل شه ولی از نظر من هم یه عده واقعا شورش رو درآوردن کلا همه چیز رو تو رابطه میدونن و انگار هدفشون از زندگی فقط اینه
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
