اخی عزیزم از خدا برات آرامش میخوام ،به گذشته فکر نکن خداروشکر که شوهر فعلیت آدم خوبیه قدرش و بدون
عزیزم من کمتر پیش میاد تاپیکی بخونم و نظر بدم حتی جنجالی تریناش ولی دلم میخواست ب تو بگم خوش بحالت ک همون موقع تصمیم درست گرفتی وطلاق گرفتی.اون مادر وخواهرو برادری ک شوهرسابقت داشت بنظرت دست از سرتو و زندگیتون و پُرکردنِ شوهرت برمیداشتن؟؟؟فکرمیکنی دوباره کارتون ب جایی نمیرسید ک باز بخوای تصم ب طلاق بگیری؟؟؟نمیدونم یه نفس راحت کشیدم وقتی گفتی شوهرت احساسیه وعاشقه...یه نفس راحت کشیدم وقتی زود جداشدی و دوتا بچه نداشتی ک مثل من وخیلی زنای دیگه بخوای دودل باشی بگی پس سرنوشت بچه هام چی...اینکه میگم مثلِ من نه ک فکرکنید مشکل خاصی دارم همینکه حسرتِ اینکه شوهرم ابراز احساسات و یه نوازش کردن بلد نیس....همین دردی ک من ۱۷سالم بود با عشقِ زیااااااد زنش شدم و توهمون نامزدی خیانت ها و دروغای ریز ازش دیدم و باافکار بچگانه ی ۱۷سالگیم همه رو بخشیدم چون دوسش داشتم ولی الان بعداز ۱۰سال باداشتن دوتاپسر صدهابار ب خودم لعنت فرستادم ک چرا شجاعتشو نداشتم تو دوران عقد جدابشم؟؟؟خیلی خوشحالم ک اون زندگیِ جهنم رو با قدرت رها کردی وحالا به لطف ونگاهِ همون خدایی ک باهاش قهر هستی شوهر خوب و بچه ی سالم داری.امیدوارم یادت نره همه ازنگاه ولطفِ خداهست.
بنظرم بیش از اندازه تلاش کردن هم برای حفظِ یه زندگی ک توش مشکلاتِ زیادی وجود داره آدم رو نابود میکنه.من طوری شدم ک یه اخم یه سردی از شوهرم ببینم تمومِ خاطرات ِ بد دروغاش پنهون کاریاش یادم میاد
ازخودگذشتگی هایی ک کردم.چون دستش خالی بود بخاطراعتمادی ک بهش داشتن اومدم طبقا بالا خونه مادرش نشستم وهنوزم منو ازاینجا نبرده.منی ک تو نازونعمت بزرگ شده بودم مادرشوهرم درنزده میمره وسط خونه ام.اصلا اسمش زندگی نیست...واز خودم دلگیرم ک به اسمِ عشق و ازترسِ طلاق تمامِ این نارضایتی و زندگیِ غیرِ بابِ دلم رو تحمل کردم ک ثابت کنم من قوی ام وزندگیمو حفظ کردم ولی دراصل خودم رو نابود کردم و الان تو یه برنده ای ک خودت رو نجات دادی شک نکن
عزیزم برو خداروشکر کن که طلاق گرفتی چون اونا نمیذاشتن با ارامش کنار همسرت باشی همسرتم اگه دوستت داشت به حرف اونا گوش نمیکرد و طرف تورومیگرفت پس زندگی رو بخاطر همچین ادمی به خودت زهر نکن
رفتی استارتر؟
باهمه ی اینا میدونم بازم دلتگی آدمو میکشه اما بدون شوهرسابقت اگ خیلی دوست داشت اجازه نمیداد خانوادش این همهههه اذیتت کنن...
کاش ک منم خیلی زودتر...
بله عزیزم میدونم خیلیابهم میگن لطف خداس خیلیامیگن خوشبحالت چقددوست داره،خیلیابهم میگن هرکی بوداینجوری باهات رفتارنمیکرد،ولی من احمق دارم ازپادرمیام بخاطرگذشته ای که میخواستمش وباهام راه نیومد،تنهاچیزی که ازخدامیخوام اینه که کینه وعشق اوناروازدلم بیرون کنه تابتونم باخدای خودم دوست باشم،شماهم نمیدئم چی بگم ولی منه احمق بعضی وقتابودنشومیخوام حتی بااون مادروبرادر،شماهم لذت ببراززندگیت واگه دوسش داری تلاش کن چون من صورت مسئله روپاک کردم وباخودم میگم کارنشدنداشت میتونستم بکشمش طرف خودم😢😢😢
از شوهرت عشق ببینی اینکه بیاد یه بار کنارت بشینه اون شروع کننده ی حرف باشه حرف عاشقانه هم نزنه ها فقط بگه چ خبر....
بخدا میشه با مشکل مالی سر کرد
شعار نمیدما من ک خودم احساسی ام اگ شوهرم یکمی احساس خرجم میکرد حاضربودم جونمم براش بدم ولی سرده.یه بار نشده بیاد کنارم بشینه...یه بار نشده موقع خواب بغلم کنه...کارایی ک من میمیرم براشون😢😢😢اگ شوهرت خوبه پسرگلت سالمه لطفا باخداآشتی کن دوست خوبم.
من از این میسوزم ک الان ۲۷سالمه وشوهرم ۳۸.وقتی نامزد کردیم من یه دختر پاک پاک و آفتاب مهتاب ندیده بود و شوهرم متاسفانه ازین پسرهایی ک هرکاری کرده دختربازی زیاد ودیدن فیلمهای ... ورفیق بازی بیش ازحد...البته اینا مخفیانه بوده و در انظارعمومی پسرخوب وخوش برخورد و مودبی بوده مثلا😂😂😂ازاین میسوزم ک این همه اهل دوستی وتلفنی حرف زدن وبیرون رفتن و...بوده ولی ب زنش ک رسیده انقدر بی احساس شده اونم زنی ک تمومِ محبت وعشقش رو نگه داشته وفقط خرجِ شوهرش کرده
ببخشید تو تاپیکت انقدر درد دل کردم عزیزم
از خودم ناراحتم ک حتی دوس دختراشو میشناختم میدونستم میخاد بره خواستگاری دختری ک ازخودشم بزرگتره وهمش پیشِ همن ولی چون خانواده شوهرم قبول نکردن سرنگرفته ومنتفی شده.همه اینارو یه جورایی میدونستم اما وقتی از طریق آشنای فامیلی ابراز علاقه کرد نمیدونم چرا یک جوووووووری شیفتش شدم ک هیچ کدوم از این‌چیزا ب چشمم نیومد...کاش ک تو نامزدی جدا میشدم همون روزهایی ک فهمیدم چقدر برام سخته تحمل کنم شوهرم چ کارها ک‌نکرده و من چقدر پاک ودست نخورده😢😢😢😢
زندگی ماادما پرازکاش هست هیچوقت راضی نمیشیم همیشه اونجاکه بودم برام جهنم بودومیخواستم خلاص شم حالااینجاکه هستم اینطورناشکری میکنم ومیگم کاش،میدونم درحدشعاره ولی مازنابایدبه مردجماعت تکیه نکنیم چون هرچی میکشیم ازبی وفایی وقدرنشناسیشونه
مرسی عزیزم
همینکه زندگیم پرازعشق بشه اگ خدابخواد...شوهرم قدرمو بدونه دیگ چیزی نمیخام...
امیدوارم توهم ب آرامش برسی و بدون ذهنِ آدم بخوای نخوای ب گذشته ها میره ولی مطمئن باش کم کم کم رنگ تر میشه.ایشالا همیشه باشوهرت وفرزندت خوب وخوش وخندان وسالم باشین.وایییی ک پسرکوچولوم الان بیدار میشه هیچی نخابیدم.
موفق باشی😍😍😍
اوهوم واقعاااا
خدابیامرزه بابامو هنوز یکسال نشده ک فوت کرده تنهامروی بود ک میشد راحت بهش تکیه کرد رااااااحت...بااینکه فوق العاده خوب ومهربون و زبانزد بود همیشه باشوخی ب ما دختراش میگفت مردا همشون زرنگن و درواقع(پدرسوخته ان😓)منظورش این بود ک زیادم بهشون تکیه نکنین و زیاد وابسته نباشین
راستی این دلتنگیِ خفه کننده رو الان ده ماهه ب یادِ بابای ستودنی وبینظیرم دارم‌تجربه میکنم ب یاد لحظه ای ک براآخرین بار صورتِ ماهش رو بوسیدم تو تابوت وبزرگترین بزرگترین وتنهاتکیه گاه زندگیم تنهام گذاشت کسی ک دختر کوچولوش بودم و ب اندازه ی هرروز ساعتها اشک ریختن باهاش خاطره دارم خیلییییییی زیاد.اگ سایه پدرمادر بالای سرتون هست تا میتونین کنارشون باشین
میفهممت عزیزم کاش بتونی احساستوبکشی برای خودت زندگی کنی برای خودتوبگردی بخوری بپوشی به اونم کاری نداشته باشی وفقدشادزندگی کنی وخوش بگذرونی،اینطورمیتونی انتقام بگیری،ازاوناهمه ی مرداچون مردازناروبخاطرنیازجنسیشون میخان حتی این همسرم هم چون گرمه دوسم داره وگرنه مثل مازناازته دل عاشق نمیشن،چون همش بهم میگه اگه انقدخوشگل نبودی اگه انقدخوش اندام نبودی نمیومدم برات،فکرنمیکنم مردی باشه که بدون نیازجنسیش زنی روانقدربخواد،همسرسابقم هم مشکل جنسی داشته و من بعدازدواج دوم فهمیدم وگرنه اگه اونشون براه باشه همه جوره دوست دارن شماببخش که انقدبی پرده حرف زدم
عزیزم من اول فک کردم ب عشق اولت نرسیدی اینجور دلتنگی
معلوم شوهرت خیلی هم اخلاق بد داشته
مهم تر از همه اینکه زیر همه قولهایی ک ب تو داد زده ازت حمایت نکرده
تو گوشت زده
این همه نکته منفی و اینکه اگه نمیخاست طلاقت نمیداد
دوس داشتن ک فقط ب حرف نیس
