بعضی وقتاواقعاخوبه بعضی وقتا گند اخلاق
ماجرارومیگم دیروزبهم گفت حاضرشوبریم خونه مامانت منم حاضرشدم رفتیم همچی خوب بودمیگفت میخندیدن شب شد گفتم بریم دیگه گفت حوصله ندارم شبوبمونیم منم موندم جامونوانداختیم خوابیدیم صبح زودپاشده دعوامرافه پتورومیندازه اینور تشکومیندازه اونورگفتم چته ؟؟میگه خوابم نمیبره میای بیا نمیای نیامن دارم میرم سوئیچاروبرداشته فرارکرده منم فوری حاضرشدم رفتم چون بایداینجادکتربرم آزمایش دارم نسخه هامونبردمهبودم لباس نبرده بودم چجوربایدمیموندم بقیشوالان میگم
شوعره توعه از ما میپرسی
وااا🤔🤔🤔
مشكل رواني داره!!!
ببرش پيش روانپزشك
دفه بعد نگيره بكشتت!!امنيت جاااني
احیانا از چیز دیگه ی ناراحت نبود
بعداومدیم خونه یهودیدم رفته خونه مادرشوهرم صدای خونشون واضح میاد اینجادیدم داره میگه به شوهرم چرانزاشتیش خونه باباش مگه نمیخوایم بریم شهرستان میزاشتیش اونجا اینم میگه نمونداونجا
حالا این شوهرم اصلابه من نگفته که لباس ووسایلاتوبردارمنم فک کردم که میریم برگردیم صبحم این اداهارودرمیاوورده که خودم بگم من میمونم این تنهایی برگرده برن شهرستان
عجب یعنی میخاستن دکت کنن خودشون برن شهرستان؟
شوهره چیزی مصرف نمیکنه؟
