با شوهرم دعوام شد پارسال مثل چنین روزی تو. مولودی بودمو نذر کردم اگه تا سال دیگه مثل امروز حامله بودم واسه همین مولودی واسه بچه ها هدیه کوچیک ببرمحالا امروز از ساعت ۱۲بهش گفتم بریم بخریم هی گف باش باش شد ۳منم ۴باید. میرفتم و حاضر میشدم گفتم خودم برم خرید گفت نه میریم شد. ۳:۳۰اخرم گفت کی ب تو اجازه داده ک بری لازم نکرده حالا با مامانم قرار مولودی داشتیم بعدشم ساعت ۸خواسگاری بهش پ دادم خواستی بری ماشینو نبری ک قرار دارم ماشینم برده بود زنگ زدم گفتم برام اسنپ بگیر برم گفت باز کی ب تو اجازه داد. بری اتیش گرفتم زدم زیر گریه و اون فحش من جیغ و فحش حالام سر دردو بی اشتها افتادم حال شام پختنم ندارم
نه من جز جیغ خود زنی هم میکردم
بچت که چیزیش نمیشه ولی به فکر خودت باش چرا انقد حرص میخوری هرچند شوهرت حرص دراره
حالا نمیخواد شام درست کنی
باز شوهرت میگه کی بهت اجازه داد درست نکنی😁
کارت اشتباه بوده دی کم عاشقونه تر با سیاست‌تر رفتار میکردی
اشکال نداره گلم مهم این هست که نذرت فراموش نشه اگه میتونی فردا ،پس‌فردا خودت بخر ببر مهدکودک پخش کن. نذرت قبول حق انشاالله بچه‌ات صحیح سلامت به دنیا بیاد.
از قسمت خواستگاریش متوجه نشدم
نع چیزیش نمیشه
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
