گلم شارلوت جان منم عین شما بودم
شوهرم استاد دانشگاه بود خودمم کارمند
خانواده شوهرم آمریکا بودن و شرایط کانادا برا ما جور شد یه جوری که از طرف یکی از اقوام نزدیک شوهرم که ساکن کانادا بودن کار ما جور شد..شوهرم هیچ وقت راضی نبود هنوزم حسرت زندگی تو وطن رو دارم
تربیت بچه اینجا سخته بالاخره هر کی اعتقاداتی داره آدم اگه موقعیت کاری و احترام تو کشور خودش داشته باشه یه جورایی برگ برنده دستشه تا این که با تحصیلات بالا بخواد دوباره شروع کنه که وقت و انرژی زیادی میبره
شوهرم کاملا یک دوره افسردگی رو گذروند
خواسته هر کسی از زندگی متفاوته
باور میکنین اگه اینحا همین فروشگاه های ایرانی و رستورانهای ایرانی نبودن من دق میکردم
بازم امکاناتی اینجا هست که با ایران قابل مقایسه نیست و حقوق شهروندی در حدی که تصورش هم تو ایران سخته و اصلا رعایت نمیشه
بازم هر شخصی در نهایت خودش باید با توجه به خواسته هاش از زندگی سبک سنگین کنه