2737
2739

دوران جاهلیتم تمام شد الحمدالله به دوران پختگی وارد شدم الحمدالله نمیگم دوران عقلانیت بلکه میگم دوران پختگی چون توی کوره زندگی پختم کاملا وتجربه ها کسب کردم

بگو ای کافران. من نمیپرستم آنچه شما میپرستید. با افتخار عاشق امام حسین (ع) هستم. و دست گداییمو فقط در خونه اربابم دراز میکنم. 
یعنی چی؟!!!!

مثلا برای بعضی خانواده ها عمه عمو خاله دایی....کلا همبستگی موج میزنه که این موضوع به نظرم حتی بعد از ازدواج بچه ها هم میتونه یه امتیاز خوب باشه ولی اگه فامیل خوب نباشن و بخوان زیر اب بزنن و جنگ و کدورت  بینشون باشه ازار دهنده ست کلا خانواده هایی که اتحاد فامیلی دارن دو هیچ جلوترن 

هر كه خود داند و خداي خودش كه چه درديست در كجاي دلش


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

من کلا یه آدم دیگه شدم . بیشتر تغییرهام هم مثبته

زیباتر شدم از لحاظ ظاهری

اجتماعی تر شدم

پخته تر و عاقل تر شدم

رومانتیک تر شدم

ولی عصبی تر شدم که اونم بخاطر اینه که با وجود بچه هام کمتر برای خودم و تفریح و کلاس و ... وقت میذارم و همش توی خونه هستم

خدایا... هرکس... بیادم هست بیادش باش کنارم نیست کنارش باش و اگر تنهاست پناهش باش

Click Here 2 Get Free Comment Pics
Free Glitter Graphics




2728

ده سال پیش .. هجده سالم بود...

یه دختر خیلی خیلی جسوری بودم.... برام هیچ چیز مهم نبود جز رفتن و به هر چی ک میخوام رسیدن و هر کاری ک عشقم بود میکردم....

بیخیال و راحت بودم...

هیچ کس برام مهم نبود... جز خودم...

حال درونم کاملا تو ظاهرم بود... اگه با کسی حال نمیکردم اگه نگاهشم نمیکردم خیلی تابلو اصلا یه کلمه ام حرفی نمیزدم..

برا کسایی ک دوسشون داشتم بهترین بودم اما...

عاشق رفیق بازی.. بیرون رفتن... و درس خوندن بودم... کم میخوابیدم شاید روزی پنج ساعت...

دوست داشتم با پسرا دوست باشم بیشتر دوستام از پسرای دانشگاه بودن .

احساساتم فوق العاده قوی بود....

و نترس و کله خر. بودم... 

حالا که بیست و هشت سالمه....

کلا کرک و پرم ریخته... محتاط تر شدم.. هیجاناتم فروکش کرده. هنوزم ادم بیخیالی هستم..اما نه به شدت گذشته.. و شدم مثل بقیه ادما اهل تظاهر و ظاهر سازی .. از کسایی ک شاید متنفرم دیگه مثل گذشته نمیتونم کاری باهاشون نداشته باشم.. گاهی قربون صدقه شونم میرم... چون با اینکار دست از سرم برمیدارن...

دیگه مثل ده سال پیشا هر کاری بخوامو راحت نمیکنم..  اگه ببینم ممکنه ب صلاح نباشه ریسک نمیکنم... 

مثل اون موقع ها دیگه زیاد دوست ندارم با ادمهای غریبه دوست بشم... و ذیگه سعی میکنم دوستایی ک تا الان باهاشون موندمو حفظ کنم برای خودم.. 

 و دیگه وقتای بی کاری دوست ندارم برم بیرون و ترجیح میدم بشینم تو خونه کتابی بخونم فیلمی ببینم  و کاری انجام بدم....

ولی هنوزم ادمها برام مهم نیستن.. 

خودمو درگیر دنیای مسخره و حرفای پوچشون نمبکنم...

به جز دوستام که برام مهمن و ادم حسابی...

با مردم عوام سلام و خدافظ و لبخند و صحبت از ظواهر.....و خدافظ..  

یاد گرفتم نخوام برای کسایی ک تو یه دنیای هپروت سر میکنن خودمو ثابت کنم....


2738

یه ادم دیگه شدم 

ده یال پیش یه دختره ساده بودم که هیچ سیاستو هیچ کینه و بدجنسی نداشتم 

الان یه زن عصبی و کینه ای و برای بعضیا تا حدودی بدجنسم و دیگه از هیچکس حسابی نمیبرم و چیزی برا از دست دادن ندارم اینارو هم مدیون خانواده شوهرمم خدا خیرشون نده

میشه برام صلوات بفرستید که بتونم مرکز توانبخشی خودم رو تاسیس کنم دعای نی نی سایتا همیشه حاجتمو داده😘😍 

یاد گرفتم عجول نباشم.به هر کسی اجازه سواستفاده ندم.

تعارفهای الکی رو گذاشتم کنار.صبورتر شدم

دنیام رنگی رنگی شده از وقتی دخترم اومده.کلی شعر بچگانه دوباره حفظ کردم.

به شوهرم نزدیکتر شدم و بیشتر قدرشو میدونم.

کلی تاب و سرسره سوار شدم دوباره.

و دنیای بچگی رو دوباره با تجربه بیشتر دارم طی میکنم و این روحیه مو عالی کرده

از نظر کاری هم که کلی تجربه کسب کردم و مطالعات درسی و کاریمم زیادتر شده

😆😆😆😆😆😆

به طور کامل تغییر کردم یه ادم دیگه هستم

الان فهمیدم الویت زندگی خودمم 

برام دیگران مهم نیستن 

فهمیدم خیلیا بدجنسن و باید ازشون دوری کرد 

و از محبت کردن متنفر شدم و کار کاملا احمقانه ای میدونم

از تظر ظاهری شکسته شدم نسبت به هم سن و سالام 

اما با خودم میگم خوب شد درسامو گرفتم اخه انقدر ساده بودم 

مهم اینه که درسامو گرفتم 

دوست دارم بیشتر یاد بگیرم

چشمانم را 
احساسات کم شد یا سرکوب کردی چون من خودم سرکوب کردم چون دیدم بازنده منم در نهایت

بله متاسفانه سرکوب شدند .احساسات درون من مردند چون آدمای این زمونه همه چرتکه دستشونه .دلم گاهی برای خودم تنگ میشه و از خود فعلیم بیزارم .چون خودم نیستم .

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
داغ ترین های تاپیک های امروز