ما ی بار شهرستان دعوت بودیم بعد واسه استراحت میرفتیم طبقه ی بالاشون...من ی شب شارژرموپایین جا گذاشتم اومدم پایین ببرم ب محض اینکه درو حالشون رو باز کردم صاحب خونه با صدای بلند گوز داد بعدش متوجه حضور من شد خیلی خجالت کشید...شب دومم دوباره همین اتفاق افتاد باز من درو باز کردم اومدم تو حال دوباره باصدای بلند گوزید منو که دید شربت گیر کرد تو گلوش میخواست بمیره حالش که بهتر شد گفت نمیدونم چرا تو میای من میگوزم ...منم گفتم فرداشب که اومدم قبلش هماهنگ میکنم که شما زودتر گوزتو بزنی🤣🤣🤣🤣