2733
2739

سلام.من 24 سالمه لیسانس دارم از لحاظ ظاهری خانوادگی مالی خوب هستم.برای بار دوم 4 ساله ک عقد هستم دفعه اول 4 ماه عقد بودم ک به خاطر دخالت مامانش مجبور به طلاق توافقی شدیم.بعد از 5 ماه با شوهرم عقد کردم اوایل خب باهم مشکلو دعوا داشتیم چون شوهرم به شدت عصبی بود سعی کردم باهاش کنار بیام و واقعا دوسش داشتم از همه لحاظ من سرتر بودم ولی واسم مهم نبود.بعد چند وقت با یه اکیپی میرفت دورهم و منا نمیبرد به هیچ عنوان ک بعد از اینکه با دوستاش مجردی رفت گرجستانو برگشت فهمیدم با زن دوستش پی ام میدنو قربون صدقه هم میرن ک دعوامون شد و خانوادش فهمیدن و این اویپو خانما کنار گذاشت و زیربار نرفتو گفت درد ودل میکردیم فقط در صورتیکه وقتی گرجستان بود مثلا من بهش میگفتم دلت واسم تنگ نشده میگفت نه انقد اینجا سرگرمی هست ولی وویسش با زنه را گوش کردم ک زنه میگفت دلم تنگ شده و شوهرم میگفت قربون دلت برم حالا این بماند.هر چقدر گفتم عروسی کنیم میگفت نمیتونم و هی طولش داد.تا اینکه به عنوان شغل دوم توی یه چایخونه غیر قانونی ک مشروبو رقصو همه چیز ازاده رفت و از 8 شب تا 3 نصف شب اونجا بود دیگه واسه من وقتی نداشت اینم بگم تمام هزینه های من تو این 4 سال با پدرم بود و میگفت ما رسم نداریم تو عقد خرج زنمونا بدیم.از لحاظ جنسی من گرم بودم ولی اون سرد اینا همه باعث میشد بهش غر بزنم بگم چرا ولی اون فقط میگفت درست میشه.تابستون متوجه شدم دوباره خیلی رفتارش بد شده و سراغ من نمیاد تا اینکه مچشا تو چایخونه با دختر گرفتمو فهمیدم دوست دختر داره و شبا حتی خونه نمیرفت و پیش اون بود رابطه جنسی هم داشتن بازهم دعوا و خانوادش فهنیدن ولی گریه کرد التماس کرد گفت حبران میکنم اشتباه کردم بخشیدمش .......

ولی من همیشه تنها بودم و اون زندکیش شده بود دوستاشو چایخونه و کار.حتی چندین بارهم توی دعواهامون دست روم بلند کرد.چندین بار بعد این موضوع فهمیدم با دوستاش دختر پسری رفتن دورهم ولی به من دروغ میگفت .حتی من بعد 2 سال فهمیدم این اقا سیگاریه.روز 4 بود ک ساعت 3 نصف شب زنگ زد واسم کار پیش اومده با دوستم داریم میریم 3 روز تهران میدونم با دوتا دوستاش رفت ولی وقتی رفت اونجا نه درست زنگ میزد نه جواب میداد بای 5 بار میزدم تا بعد نیم ساعت خودش میزد.یه روز از صبح تا عصر خبری ازش نشد چندبار زنگ زدم جواب نداد با خط غریبه زدم برداشت و صدای دختر میومد ولی انکار کردو گفت توی سوپری بودم دعوامون شد و من گفتم جدا میشیم به خانوادشم گفتم از اونروز دست پیشا گرفت و اصلا به من زنگ نزد و دو هفته هم تهران موند.چند باری زنگش زدم گفت بزار فکر کنیم دوباره زنگ زدم ک بیا بریم توافقی من مهریه نمیخوام توی شوخی انداخت ولی اصلا سراغ منا ننیگیره اصلا.خودم حس میکردم دوباره خبریه حتی خواهرش گفت بعد تهران شبا خونه نمیاد تا اینکه پیگیر شدمو فهمیدم دوباره دوست دختر داره زنگش زدم گفتم من چیم کم بود گفت دروغه انکار کرد و حتی گفت 2 سال به پای من بمون شاید برم خارج بعد تورا ببرم!!! ولی من گفتم نه.اونم اصلا عین  خیالش نیست و فعلا سرش گرمه خیلی حالم بده من خیلی تلاش کردم دلم باهاشه ولی میدونم زندگی با این ادم تهش بن بسته.خواستم کمکم کنید نظرتونا بگید .

بچه ها باورتون میشه!!!

دیروز جاریمو بعد مدت ها دیدم انقدر لاغر شده بود از خواهر شوهرم پرسیدم چطور انقدر لاغر شده، بهم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم گرفته، من که از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم لینکشو میزارم شمام شروع کنید تا الان که راضی بودم.

2728

عزیرم شما انگار قسم‌خورده بودی بی شوهر نمونی و با هر سطح از اختلافه فرهنگی و‌خانوادگی فقط شوهر کنی 😕😕😕😕😕😕😕😕یکم به خودت و روح و روانت فرصت میدادی

یه مامانه فعال  😍😍خدایا مرسی بخاطرشون😍
2738
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
داغ ترین های تاپیک های امروز