یه سال و نیم پیش واسه خرید کفش عروسیم مادر شوهرمم باهامون اومد.خیلی تحت فشار کارا عروسی بودیمو خسته..اخه بنا به دلایلی یهو شد عروسیمونو کارارو تند تند انجام میدادیم.سز خرید کفش خیلی گشتم و راه رفتیم شوهرم خسته و کلافه شد.بعد که خریدم گفتم بیا باز ببینیم یه کفش کالجم میخوام واسه غیر عروسی.گفت داشتی میگشتی اون کفشم میدیدی و اینا با عصبانیت رفت سمت ماشین اخه واقعا تحت فشاربود خسته بود.منم عصبی شدم جلو مامانش اینجوری کرد مامانشم به ترکی حرف میزد نمیدونم چی میگفت.سوار ماشین شدیم جو متشنج بود بین منو شوهرم ولی بی احترامی نبود چون من سعی میکنم سکوت کنم تا به وقتش.شوهرم با عصبانیت رانندگی میکرد مادر شوهرم نمیدونم به ترکی چی میگفت که شوهرم بدتر شد و به ترکی گفت تو گوه نخور🙄🙄🙄.من اول نفهمیدم یعنی شک داشتم بعدا از هرکی پرسیدم معنیشو گفت بهم..شوهرم تا حالااا نه به خانواده من نه خودش نه هیچ بنی بشری بی احترامی اینجوری نکرده اصن هنوز تو کتم نمیره.یعنی مادر شوهرم چی گفته که این اینطوری جوابشو داده!!!خدا داند!!!ولی همون شد که دیگه مادرشوهرم دخالت نکرد تو دعوامون.یه بارم سر خواهر شوهرم یه موضوع دیگه پیش اومد...
ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکشایشالا که مشکل توهم حل بشه😘