مادرشوهرم میخواد عمل شه ولی به من چیزی نگفته. منم زنگ زدم بهش احوالپرسی، باز بهم نگفت. شوهرم گیر داده روزا بهش زنگ بزن و تو ازش بپرس. میگم وقتی خودش دوست نداره، چی بپرسم. کلا اینطورین. خوششون نمیاد کسی از ناراحتیاشون بپرسه. هیچوقتم هیچیو به من نمیگن. مثلا اینکه خواهرشوهرم یک ماه زمان بارداریش بیمارستان بستری بوده... روح من یعنی خبر نداشت. بعد دوسه سال فهمیدن. یا وقتی شوهرم خبر بارداری منو به شوهرم داد، وقتی زنگ زد بهم هیچییی نگفت. انگار روحش خبر نداره حالا به نظرتون بزنگم به م شوهرم؟؟
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
آدمها را مهم نکنید.همانطور که زیرشان را خط میکشیدبه آنها نشان دهید که بلدید دورشان را هم خط بکشید.آدم ها که مهم شوند دیگر به چشمشان ریز میرسیدبه آنها یادآوری کنید که این خودِ شما بودید که آنها را واردِ عرصه کرده اید تا خودکارهای قرمزتان جوهر دارندشروع کنید خیلی ها را باید پر رنگ تر خط بزنید.(دوست عزیز من ممکنه نظرم باهات فرق کنه ولی دشمنت نیستم. بهم احترام بزاریم در کنار تفاوت عقاید. بهم عشق بدیم دنیا قشنگ تر میشه😘😘😘😘)