چند وقت پیشا واسه یه مسیری آژانس گرفتم. حالم خوب نبود. تا نشستم توی ماشین زدم زیر گریه. گریه هام بی صداس. دلم خون بود. طاقتم تموم شده بود. اهل گریه نیستم حتی تو تنهایی.
حجم اشکام منو شوکه کرده بود. راننده همون پنج دقیقه اول بسته دستمال رو داد عقب.معذب شدم ولی گریه م ابدا بند نمیومد .مسیر یک ساعته که تموم شد موقع پیاده شدن راننده گفت اینکه ازتون سوال نپرسیدم برای دخالت نکردن بود امیدوارم که مشکلتون حل شه. زندگی خیلی سخته.
فقط گفتم بله ممنون. پیاده شدم.
الان یهو یادش افتادم. چقدر حس منفی دادم به یه آدم غریبه. اونم یک ساعت تمام.
هرچقدم آدم مغروری باشی و اعضای خانوادت اشکتو ندیده باشن...یه موقعی طاقتت تموم میشه