کمکم کنید.خیلی دودل ام.
23سالمه،دانشگاه ک بودم،دقیقا یک سالو نیم پیش،با یکی از ارشدهای فارغ التحصیل،که تودانشگاه سرباز امریه بود،اشنا شدم.ازاول هدفش ازدواج بود.الان با شناختی ک پیداکردم ب اینا رسیدم:
خوبی هاش:پاکه و بهم همیشه میگه خودمو نگه میدارم که بموقعش لذت ببریم ازهمه چی.کنترلش بالاس.حتی دستش بهم نمیخوره.اهل هیچ گونه دودی نیس.دوستاش موجه ان .رفیق باز نیس.تحصیلکرده .شوخ.اهل حلال وحروم.اعصابش ارومه.اهل زندگیه.دهن محکمه.وتاجاییکه میدونم هیز نیست وجزمن باکسی نیی و وفاداره.راستگوعه.بلده ابراز احساسات کنه .ادم شری نیست.سرش تو لاک خودشه.غیرتی.خانواده دوست.بافرهنگ،منطورم اینه مثلا اداب معاشرتش درسته،سنجیده حرف میزنه توجمع.
چیزایی ک دودلم کرده:
فرزند طلاق.وضع مالی شون زیاد خوب نیس،ی جورایی حامی نداره.حواسش زیاد ب مادرشه، میترسم همه جا بهمون وصل باشه ومزاحم زندگی مون.داداششم ازش کوچیکتره،و خیلی خنگ و بی عرضه،این باید برااون پدر باشه .بدبین هم هست،مثلا کسی گوشی رو ج نده،این میگه فلانی عمدی جواب نداد.من خجالتی ام،اون رک حرفشو میزنه.اقتصادی وحساب کتاب داره.ک.نفهمیدم خسبس هس یا بی پوله.