دارم پسرمو از مامی میگیرم همکاری نمیکنه.میگم شاید امادگی نداره شوهرم قبول نمیکنه.هواهم خوبه و دوس دارم برم افتاب بگیرم یه کم حالم عوض بشه معظل شده پسرم.کم صبرم شدم زود از کوره در میرم.دلم میخواد یه کم گریه کنم با خدا حرف بزنم پسرم اذیت میشه.حرمم که همسرجان وقت نمیکنه ببره منو.موندم خودم