اصلا این روزا یه حالیم
از اینکه بزرگ شدم‌ناراحتم
ای کاش آرزوی بزرگی نمیکردیم
وااای از اون روزایی که از امتحان با دوستم نازنین و دنیز از مدرسه برمیگشتیم سر یه کوچی ای درخت توت سفید از حیاط زده بود وایمستادیم میکندیم
وای خدا تنها دغدغه ام درس بود و امتحان
دلم جوونی مامانمو میخواد
دلم آرامششو میخواد
گفتی جوونی مامان اشک تو چشام جمع شد
منم دوس دارم چندسال برم جلو
دقیقا منم همینطور
من هنوز تو گذشته زندگی میکنم
من همین اللنم و خیییلی دوست دارم .. اینجوری بخوای بری جلووووو هیچی از زندگیت نمیفهمی و همشو از دست میدی
لذت ببر.. شب و زود بخواد صبحا زود بیدار شووو . برو بیرون .. با مادرت .. خرید کن اشپزی کن . کتاب بخون . هروزتو زندگی کن ..
کاش هیچوقت بررگ‌نمیشدم همیشه میموندم تو همون حالو هوا دغدغه م برنامه کودکمو چند تا سی دی کارتون باربی بیشتر از دوستام دارمو درس و امتحان بود یادش بخیر
اي گفتييييي
چرا انقد برا بزرگ شدن عجله كرديم
چرا ارزوي زود گذشتن اون روزا و بزرگ شدن داشتيم
اخه مگه تو دنياي بزرگي جز غم و غصه چه خبره
كاش فقط استرس درس و مدرسه بزرگترين دغدغه مون ميبود و تو گود اينهمه مشكل و دردسر و دل شكستن نميفتاديم
كاش كوچيك بوديم و ناز و محبت و نوازش مادرو و پدرو هنوز داشتيم
دلم خون شد با ديدن تاپيكت انقد امشب دلم شكسته...
واقعا قربون بچگیامون، من بعد فوت ننم ی چیزی فهمیدم ما هرچی بزرگتر بشیم دنیا برامون غمگین تر میشه چون عزیزامون رو کم کم از دست میدیم و زندگی طعمشو از دست میده برامون، مثلا همین ننه من ک فوت کرد دیگه بوی عید از خونه هامون رفت ، خاطرات بچگی ، بوی عودایی ک روشن میکرد کوزه هایی ک سبز میکرد، همه و همه رفتن، خدا میدونه کم کم چه خاطراتی رو روزگار ازمون میگیره😔
كاش ميتونستم
اومدم شهر غريب از مادرو خانوادم دور
باورت ميشه اگه پدرم در قيد حيات نميبود و بخاطر غصه نخوردن پدرم جدا ميشدم ميرفتم شهر خودم يه عمر نوكري مادرمو ميكردم و بچه هامو بزرگ ميكردم؟ اين حرف مثل رازه تاحالا ب هيچكي نگفتم همه فك ميكنن حالم خيلي خوبه
به حال دخترم غبطه ميخورم
خوشبحالش كه با ناز و محبت مادرو و پدر داره كيف ميكنه و همه پشتش بمن گرمه
من چي... تو غربت دلمو به كي گرم كنم...
