البته ما یه سال نامزد بودیم میدیم زیاد اهل تیپ انچنانی زدن نیست و اصلا انگار نه انگار نامزدیم خیلی محل نمیذاشت
حتی خواستم باهاش در این مورد حرف بزنم یا نانزدی را بهم بزنم چند تفر از فامیل گفتن بعدا خوب میشه و نکن این کار را زشته
البته الان یادم میاد میگم کاش به حرفشون گوش نمی کردم
خیلی وقتها به زور باید راصیش کنم لباس مورد علاقه من را بپوشه
اگه الان بهش چیزی نگم بخدا از این شلوارای پار چه ای و گشادها را نیخواد بپوشه لباسای گشاد و تیره
دوران عقد یکم عوص شد و تیپش را رعایت میکرد بعد عروسی هم بد نبود ولی یکم گذشت عین دوران مجردیش شد تا اینکه با اعتراصای من روبرو شد یه وقتایی حاضر نمیشدم میرم دکتر بیاد باهام تو میگفتم بهش بخاطر لباسات خجالت میکشم بازم الان خیلی بهتر شده از این لحاظ طوری بود که فامیل میگفتن چطور زنش داتشگاه رفته اس پس شوهرش برنمیاد