من توی یه خانواده ی پرجمعیت توی یه شهر کوچیک زندگی میکردم از بچگی بسیار خانواده دوست بودم و احساس میکردم نباید هیچکس از من جلوتر باشد حس رقابت و نه حسادت مثل آتشفشان در من فوران میکرد بسیار دلسوز و مهربان بودم تمام پایه های تحصیلی رو با موفقیت سپری کردم دبیرستان رشته ی ریاضی بودم و بسیار پرتلاش ، بورسیه قلم چی بودم و به چیزی جز درس فکر نمی کردم تا موقع کنکور رسید و خوشبختانه با رتبه ی عالی همه رو غافلگیر کردم چون از لحاظ شغلی ریاضی فیزیک چندان آینده ایی واسه خانم ها نداشت تصمیم گرفتم تربیت معلم دانشگاه فرهنگیان بخونم و خلاصه پس از مصاحبه و گزینش تربیت معلم قبول شدم.