همسرم خیلی دوست و رفیق داره . همش میره پیششون . اوایل ازدواجمون همش دعوامون میشد چون خیلی زیاد بیرون میرفت ولی الان بعد دوسال من همش سکوت میکنم با اینکه کمتر شده بیرون رفتناش ولی بیشتر شبا تنهام . اگه بهش بگم نرو نمیره ولی من میدونم پیش اونا بهش خوش میگذره و همش فکر میکنم پیش من خوشحال نیست . براهمین نمیگم نرو . شما راهی دارید که بتونم کم کم از دوستاش جداش کنم ؟
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
ترجیح میدم سینگل باشم و به ازدواج فکر کنم تا اینکه ازدواج کنم و به مجردیم فک کنم اینو خودم گفتم دکتر شریعتی امروز کارداشت نیومد (امضامو خوندین برای حال دلم صلوات میفرستین نفسا قربون دلای پاکتون)
معلومه که پیش دوستا خیلی بیشتر به آدم خوش میگذره تا همسر ولی خب میتونست ازدواج نکنه و بادوستاش خوش باشه! درحد معقول اشکالی نداره رفت وآمد بادوستا ولی رفیق بازی مرد باید تعطیل بشه چون مردا زود هوا برشون میداره و میرن تو خط چرت و پرت گفتن و کری خوندن و روکم کنی و تهش فساده به نظرم
کتاب گرون شدصف نکشیدیم،،،شایدتنهادلیل صف کشیدنهامون همین باشه😕
مشکل منم هست.یکار کن پیش تو بیشتر خوش بگذره.برنامه بذارین باهم شاید تو هونه کسل میشه میره اونجا
امکان نداره دل بکنن کلن هر برنامه ای هم بزاریم بازم مطابق میل اونا نیس و واسشون خسته کننده و کسل کننده هست پیش دوستاشون بیشتر خوش میگذره به هر حال سیگار ودقلیون و شوخیای مردونه و....
خدا جونم میدونم که ناامیدم نمیکنی 💖👧💖 الهی به امید تو😊💥❤
بنظرم بهش پیشنهاد بده جمعاشونو هفته ای یکی دو بار خانوادگی کنن.کم کم بیشترش کنین،با هم برین...
منم شرایطم همینه،با این تفاوت که شوهر من هر شب خونه باباشه به بهونه مریضیش
فرهنگ یعنی بپذیریم وجود هر شخص دو بخش دارد!بخش اول:چیزهایی که انتخاب خودش نیست و بطور طبیعی به او داده شده است و نباید مسخره شوند! و بخش دوم:چیزهایی که انتخاب خودش هستند و به ما ربطی ندارند!!
فرهنگ یعنی بپذیریم وجود هر شخص دو بخش دارد!بخش اول:چیزهایی که انتخاب خودش نیست و بطور طبیعی به او داده شده است و نباید مسخره شوند! و بخش دوم:چیزهایی که انتخاب خودش هستند و به ما ربطی ندارند!!