سلاممم خانوما ..دوباره خواب عجیب دیدم تو کوچه تاریکی بودم پدرومادرم دنبالم میگشتن با شوهرم بودم داشتم از دست پدرومادرم فرارمیکردم ک مارو دیدن و من رفتم خونشون که وسایلمو برای همیشه از خونشون بردارم و برم وقتی وارد خونه پدریم شدم (الان ۲ساله خونه پدری ندارم بابام ولمون کرده رفته)رفتم تو قسمت اشپزخونه تو کابینتها پر وسایل چینی و ارکوپال و سفالی بود مامانم همشونا مرتب و تمیز چیده بود و من از ذوقم هی داشتم هرکدوم ک خوشگل بود و برمیداشتم 😥😥