خانواده شوهرم همه شون بی حجابن حتی جاریام و مادر شوهرم با اینکه سنش بالا هست. خواهر شوهرم ودختر خاله ودختر دای هاشون حتی عروسای دایی وعروس عمه شوهرم اونهام بی حجابن. تو دور همی ها ومهمونی ها همشون لباسهای خوشگل میپوشن وموهاشون رو مدل میدن وسشوار میکشن. وحسابی شیک میشن. ولی من شوهرم برعکس همه هست و تعصبیه نمیزاره من حتی روسریمو بخام بردارم ولباسمم حتما باید بلند وگشاد باشه. تا روسریم میره عقب سریع بهم تذکر میده.یعنی تو مهمونیها اگه ۲۰ تا خانم باشه فقط منم که توشون حجاب دارم.
درسته از اول ازدواج اخلاقشو میدونستم ولی به خدا منم ادمم دل دارم وقتی میبینم همه با لباس ازاد وموی باز نشستن ولی من مثل خانمهای سن بالا مجبورم حجاب داشته باشم دلم میگیره وخیلی ناراحت میشم درحدی که دو سه بار از ناراحتی تو جمعشون رفتم تو دسشویی گریه کردم کسی نفهمه. نمیدونم چرا اینقدر این موضوع برام مهمه وناراحتم میکنه. دیشب خونه پدر شوهرم بودیم یه دفعه عمه شوهرم با پسرش و عروسش ودختراش اومدن اونجا. شوهرم گفت برو مانتوتو بپوش. جاریم همونجوری که با بلوز شلوار ومو بازنشسته بود با یه حالتی تسخیر امیز بهم گفت زود باش برو لباستو بپوش .ولی عروس عمه اش جلوی شوهرم مانتو شو دراورد با موی باز وتیشرت نشست. اونوقت من با مانتو وروسری بودم. خیلی بغض گلوم رو گرفته بود. الانم یک ماه دیگه عروسی پسر داییش دعوتیم که مختلط هم هست مطمینم که نمیزاره موهامو درست کنم حالا لباس دلخواهم که تو سرش بخوره
دوستان لطفا بهم راهکار بدین چجوری میشه یکم رو مخش کار کنم😔😔😔