واقعا که...
البته شوهر خودمم همینطوریه وقتی تازه فهمیدم حامله ام همش میگفت برو به مامانم کمک کن انقد نخواب یه به خودت زحمت بده...ولی کو گوش شنوا من کار خودمو انجام میدم هرچند که باعث دعوا میشه ولی من نمیتونم بخاطر ناراحت نشدن شوهرم خودمو اذیت کنم...
تازه برادر و خواهراشم میومدن شام و ناهار خونمون با بچه هاشون
پدرو مادرش حدود ۷۰ ۸۰ سالشونه
تازه چون بزرگ فامیلشون بودن هرروز کلی مهمون عید میومد خونمون
با این اوضاع بازم از دستم ناراحتن چرا بهمون نرسید
دیگه بریدم از این زندگی
دوس دارم بمیرم
فقط وقتی با بچم هستم یکم اروم میشم
یه سری مطالب آموزشی خوب! روی کلمات آبی کلیک کن تا بازشه:
تداوم عشق در زندگی مشترک
افرادی که گریه می‌کنند قوی ترند!
رفتار با کودک بعد از طلاق
کودکان و نوجوانان: مهارت دوست یابی کودک
علت میل به تنهایی در نوجوان
وقتی بهش میگفتم پیش بابات من راحت نیستم بخیه خوردم و نمیتونم مدام لباس تنم باشه و روسری سرپ باشه
میگفت تو راحت باش هر جوری میخواهی لباس بپوش بابام نگات نمیکنه پیره
کلا حالم خرابه با زور و بخاطر بچم سرپام ولی عین خیالش نیست یا حداقل اینجوری وانمود میکنه
انتظار داره مثل همیشه برم منت کشی ولی واقعا اینبار خیلی عذاب کشیدم خیییلی
هیچوقت نمیبخشمشون امیدوارم خداهم نبخشتشون که از سادگی همسرم سواستفاده میکنن
الان من اخه چکار کنم
هیچ جا منو بیرون نبرد تواین مدت حتی واسه سیزده بدر بیرون نرفتیم یه نیم ساعت هوابخوره سرم
کلا قهرکرده و بهم محل نمیده بچه اذیتم میکنه و دست تنهام و بچه اولمه
بهم میگه چرا با ما نیومدی بریم فلان جا عید دیدنی الانم اگه اونموقع نمیتونستی الانم نمیتونی بری و حق نداری جایی بری
تو خونه دارم دق میکنم از تنهایی
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
58 ثانیه پیش
58 ثانیه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
