در این بین فهمیدیم کلیه های پدرم هر دوش از بین رفته دوم دبیرستان بودم همیشه قرض داشتیم با اینکه پدرم کار میکرد ولی همیشه قرض داشتیم خلاصه رف کع دیالیز بشه اون هرزه هم فقط واسه نفقه زنگ میزد پدرم و هیچ وقت حالمونم نپرسید یه بار باهاش که زنگ زد پدرم حرف زدم جواب دادم گوشی پدرم حتی نپرسید چطوری گف بابات کجاست؟؟؟؟؟😑😑😑😑😑
یعنی هیچ وقت براش مهم نبودم من دختر بودم کلی نیاز داشتم و با یک زن پیر روبه رو بودم بازم خام پسرعمم شدم