سلام بعد 5سال انتظار خدا دم سال تحویل ی نی نی گذاشت تودلم انقدخوشحال بودیم ک فقط خدامیدونه پدرومادرم بعدشنیدن خبر ازخوشی ب گریه افتادن.شوهرم هر روز ک ازسرکار میومد ی ساعت با نی نی ک هنوز اندازه ی کنجد بودحرف میزد نمیدونید چقدر حس مادربودن برام لذت بخش بود صب ها ک ازخواب پامیشدم ی شوق ونشاطی داشتم ک هیچوقت تجربه ش نکرده بودم. اما امروز دیگه بچم نیست ....غروب سقط شد یجوری درد کشیدم انگار قلبم ازجا کنده شد. هر لحظه فک میکنم تو شکممه فک میکنم خواب میبینم. شوهرم رفت تو اتاق درو بست و فقط گریه کرد. الانم از درد و گریه نمیتونم بخوابم.