ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکشایشالا که مشکل توهم حل بشه😘
شب اول ساعت ۱ رسیدیم تا دوش گرفتم همه خواب بودن و یه روزم رفتیم قشم قرار بود فرداش راه بیوفتیم من التماس شوهرمو کردم نزاشت بمونم دخترمم دوست داشت با پسر خاله هاش باشه ولی شوهرم لج کردو برگشتیم
حالا فقط همین نبود مامانم دید شوهرم اصرار داره بره و من دوست دارم باهم باشیم گفت ما هم برمیگردیم باهم میریم فقط باید یه دستگاه اسپروسازو میرفتن گچین عوض میکردن که شوهرم روش نشد رو حرف مامانم حرف بزنه و راه افتادیم برگردیم که شروع کرد جیغ زدن تو داداشت واسه من تعیین تکلیف میکنه و ازین حرفا که کی برگردیم سر دوراهی بندر و گچین که رسیدیم داداشم شیشه رو داد پایین گفت اگه میخاین شما برین که باز معطل نشین اینم گفت باشه میرم با خوشی خداحافظی کردیم ولی من دلم از ته دل شکست و دیگه حرف نزدم تا رسیدیم به کرمان ساعت ۶ و ۷ لعد میگه بیا بریم بگردیم گفتم خستم و خوابیدم تا ۹ بعدشم بیدارم کرد که شام درست کن منم درست کردم و رفتم رو تخت صبحشم راه افتادیم بیایم مشهد که باز تو راه نگه داشته من دلم میخاست ازین تو راه بودن سریع راحت شم باز مارو برده یکی از روستاهای کرمان و هی با من حرف میزد قبلش تو ماشین گفت یه چایی بده و بهش دادم و خودم کلا نه شام نه صبحونه خورده بودم دلم ور نمیداشت و یدفعه گفت تو نمیخوری گفتم نه که شروع کرد به جیغ زدن و زدن خودش و من باور کنین دلم میخاست جرات داشتمو خودمو از شر این زندگیراحت میکردم بیچاره دخترم مثل ابر بهار اون پشت گریه میکرد