اونجا شوهرم اعصابش خورد بود بچه ها زیاد بودن اینم تو ترک بود و دستمون خالی بود و کلی مشکل دیگ
شوهرم یکی زد گوش خواهرش کوچیکه ۵ سالشه خیلی شلوغه همه رو عاصی کرده بود منم تو اتاق بودم دیدم صدای مادر شوهرم میاد ک میگه الهی ک بمیری الهی ک زندگیت خراب بشه الهی کزندگیت بپاشه از هم
خداکنه بمیری و زندگیت از اینی ک هست داغون تر بشه