من و شوهرم بعد 4 سال زندگی جدا شدیم البته سه سال اول خوب بود یهو یکسال آخر از خودش دراومد و اخلاقش افتضاح شد اونقدر عذابم داد تا جدا شدیم البته اون موقع هم اون پیشنهاد طلاقو داد بعد جدایی افتاد به التماس بذار برگردم به خدا خوب شدم منم با وجود مخالفت خانوادم چون امید داشتم بشه همون آدم سه سال قبل و.دوسش داشتم برگشتم که کاش برنميگشتم چون به هیچ قولش عمل نکرد و دوباره مخفی کاری و دروغ و بیمسیولیتی و عصبی و.فحاش و بد دهن و بی فکر و.بیخیال سیگاری و قلیونی بود الان چند وقته همش پروفايل ميندازه اگه کسی جوابتو نمیده فراموشش کن و از این جور چیزها، رمز گوشیشو نمیذاره ببینم و یک روز به یک روز بعد، الان دیروز کلی قربون صدقم رفته و.میگه عاشقتم. الان رفت تو اتاق تو.گوشی،اومد بیرون ميگه باید جدا شیم، ميگم کسی هست تو زندگیت مردونه بگو بازيم نده، میگه به جون مامان بابام نیست، شما بگید آخه چه مرگشه؟ چرا نمیذاره آرامش داشته باشیم، اصلا فکرش زندگی نیست، چند روزه غذا هم نميخوره هرچی بهش ميگم بگو، نميگه، فقط سرزنشم نکنید چرا برگشتی حالا حقته، فقط بگید چیکار کنم