من یه شوهر با سیاست مغرور کله شق و کلا رییس دارم با یه مادر شوهر خیلیییی بدجنس
الان یه مدته کرایه خونه رو شوهرم فشار آورده
منم گفتم طلاهارو بفروش بذاریم رو رهن خونه
آخه زیاد اهل طلا پوشیدن نیستم
از اونطرف مادرشوهره کاغذ خریدارو نه به من میده نه بچش و تو نامزدی هم بهم گفته بود طلاهاتو نذار بفروشه
از یه طرفم دلم واسه شوهرم میسوزه درسته خیلی اذیتم میکنه منو زیاد بیرون نمیبره جلوی دهن ننشو نمیگیره البته نمیتونه که بگیره
ولی بازم میگم شوهرمه گفتم بذار بفروشه خودشم میگه من قدرتو میدونم و اونجوری بیشتر میدونم و فلان
الان موندم بخدا
یه با یاد اذیتاش میوفتم که چقد خودش و مادرش خون به جگرم کردن نمیخام سربه تنشون باشه
باز یه بارم میگم ولش کن شوهرته سایه سرته دنیا دوروزه
حالا بنظرتون چیکارکنم و اینم بگم شوهرم واسه سروسامون زندگیمون تلاششو میکنه و اگه پول داشته باشه هیچی برام کم نمیذاره و نه نمیگه