پسر اولم یک سال و نیمشه و دوماه دیگه وسر دومم به دنیا میاد اطرافیانم طوری باهام رفتار کردن که انگار یه زن بیسوادم که نتونستم یه جلوگیری ساده رو انجام بدم. مثلا مادر شوهرم ازم سوال کرد نمیخوای لوله هاتو ببندی؟
با حیوانات مهربان باشیم. اونام مثل ما درد و گرسنگیو میفهمن.
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
از لحاظ مالی و روحی خودمونو اماده حس کردیم اوردیم .نیازی ب جلوگیری نداشتیم ...
ی روز اینجا با دل شکسته رو تخت بیمارستان و خسته از دنیا نوشتم دلم روشنه ❤به زودی منم مادر میشم .👪 وووو الان مامان یه گل دختر بهارییم 🥰🥰همون که امید زندگیه منو باباشه ... دیدید گفتم دلم روشنه🤗😍😍😍😍