.
تو ۲۲ سالگیم مادرم خاهر۲۰سالمو فحشای خیلی بدی داد و خاهرم رفت بیرورن تصادف کرد دیگه برنکشت
ازش متنفر شده بودم
من کم و بیش بودم یعنی هیچوقت اون علاقهی ای که به بابام داشتم بهش نداشتم اونم به خاطر یه مسعله ای که هیشکی نمیدونه و هرکسی هم بود این حسو داشت
من ی بار زد تو دهنم ازش بدم اومد چون ناحق بود خاستم خود کشی کنم منو کشید عقب انقد گریه کرد کدلم واسش سوخت باز عاشقش شدم❤
مىدونين من يه دختر١٣ساله دارم بهم خيلى حسادت مىكنه اصلا رابطش باهام خوب نيست نمىدونم چيكاركنم؟همش خودش روبامن مقايسه مىكنه حس مىكنم اصلا دوستم نداره😥
منم گاهی اوقات ازش بدم میومدبچگیام چون بین برادرم و من تبعیض قائل میشد
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
