دوستان من 19 سالمه 1 سال و چند ماهه که عقد هستم. پدر شوهرم در مورد خونه و مغازه ای که گفته بود داماد داره دروغ گفته بود. پدرم متوجه دروغش شد و یه سری بحث هایی با پدر شوهرم کردن و پدر شوهرم به بابام گفت که تو آدم و نیستی و از این حرفا! الان من انقد با پدرم حرف زدم که راضی شده به عروسی!الان یه بزرگتر واسطه شده! به پدرم زنگ زد گفت که اجازه میدی با پدر داماد بیایم درمورد عروسی حرف بزنیم. پدرم گفت بیاید کنم بخاطر دخترم کوتاه میام و دروغ ها و اون بی احترامی ها رو میبخشم. حالا اون واسطه به پدر داماد زنگ زده و پدر شوهرم گفته که من پامو خونه ی عروس نمیذارم تو برو به جای من قول و قرار عروسی رو بذار! حالا نامزدم میگه تو زنگ بزن به بابام بگو که بیا قرار عروسی رو بذار. اینم بگم که درخواست تمکین داده و بیستم تاریخ دادگاهه. و منم باکره نیستم و اگه برم دادگاه دیگه نمیدونم باهاش زندگی کنم و جدا میشم.☹️☹️☹️☹️چی کنم به نظرتون؟ زنگ بزنم به پدر شوهرم؟
ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکشایشالا که مشکل توهم حل بشه😘
عزیزم بزار کار به هموم دادگاه بکشه شوهری ک تو روی پدرت ک بزرگت کرده برات زحمت کشیده اینقدر بی ادبی میکنه رو باید چزوند رفته تمکین گرفته شما برو مهریه بزار اجرا هم مهریه رو بگیر هم تو دادگاه تمکین بگو خونه با تمام وسایل روز اماده کنه بری وگرنه بگو نمیرم
درضمن اصلا کوتاه نیا نامزدت زنگ زد بگو چیزی واس از دست دادن نداری اگ برات ارزش داره و تورو میخواد بیاد جلو خودش با پدرت صحبت کنه خانوادشم به پای خانوادت بیافتن برا ازدواج اگ ن ک بره به سلامت مطمئن باش اگ الان سفت نگیری بعدا نمیتونی بهش تکیه کنی این مردها فقط مرد روزهای باج گیرین ن روزهای سختی
باز باران با ترانه محکم خورد رو در خانه در خونمون شکست🙁🙁🙁😕
جالب اینه که رفته یه اجاره نامه به تاریخ 6 ماه پیش نوشته که مثلا سر دادگاه هم کلاه بذاره که بگه من خ ...
تو رو خدا این کاراشا ببین و سادگی نکن معذرت میخام اینجور که تعریف کردی اینا گوزم ندارند به پسرشون بدند برو درخواست مهریه و نفقه کن نترس من همه تایپیکا و نظرات و خوندم تو رو خدا بخاطر بکارت خودتو خار و خفیف نکن قوی باش به شوهرت زنگ نزن اگه اونم رنگت زد سفت و سخت بهش بگو خودت میدونی دوست داری بابا تو راضی کن دوست نداری برو مهرمو آماده کن بزار چند روز بیافته زندان همه عذاب رو خودت تنها نکش بزار خانواده اونم به تکاپو بیافتند اصلا این بکارت یه موضوع مسخره ایییه تو رو خدا بهش فکر نکن اصلا نباید به مادرت می گفتی حالاهم که گفتی طوری نیست فقط چوب نکن بزن تو سر خودت فکر خودت نیستی فکر خانوادت فکر پدرت باش... دوستش داشته باش ولی انقدر خودتو کوچیک نکن بخدا این راه ها رو منم رفتم حسابی گوش شوهرم و پیچوندم اگرم جدا میشدم مساله ای نبود حتما قسمتمون با هم نبوده
تو رو خدا این کاراشا ببین و سادگی نکن معذرت میخام اینجور که تعریف کردی اینا گوزم ندارند به پسرشون بد ...
عزیزم مشکل اینجاست که در خواست تمکین داده. منم چون باکره نیستم نمیتونم بگم که اول مهرمو بده تا بیام. فقط میتونم بگم که یه خونه در شان منو خانواده ام آماده کنه اگه بگم طلاق اونم میگه که در اضای بخشیدن مهریه اش طلاق میدم. کارم خیلی سخته.