بچه هابعضی اوقات میگم تقصیر عروسه ولی واقعاخیلی اذیت میکنندبعضی خانواده ها،من توهفته شایدیکباربرم خونه مادرم شهردیگه اند،ولی طول هفته هرروزمادرشوهرمومیبینیم پسرم دوروزتوهفته با شوهرم تنهایی میرندچندساعتی،هرسال سال تحویل پیششونم این هفته دوشبم شام رفتیم مهمون داشتندحالابعدیک هفته امروزرفتم خونه بابام ظهرباشوهرم قبلش شوهرم به مامانش گفت داریم میریم دوساعت بعدزنگ زده ساعت ۵میخوایم بریم خونه عموت،شوهرم گفت من که گفتم جایی هستیم گفت من دیگه قول دادم ماهم تند تند برگشتیم دیدم خواهرشوهرم که چشم غره رفت به شوهرم مادرشوهرمم سلام کردم جواب ندادخیلی ناراحت شدم مگه من چقدرمیرم پیش خانوادم منم خیلی قیافم رفت توهم خواهرشوهرم هی گفت چته ماهم زود بلند شدیم ببخشید من فقط اینجارودارم دردل میکنم به شوهرمم نمیتونم بگم میدونم ناراحت میشه