ما رفتیم خونه ی خاله ی همسرم و مامان خودم☺☺و خاله ی خودم
پسرم تا الان ۵۴۰ تومن عیدی جمع کرده🤣🤣
خوشبحالت
من که شوهرم خوابه، از بس از روزای قبل خستس...منم تنها نشستم
از دیشبم که مادرشوهرم به زور کشوندمون اونجا و نذاشت کنار سفره هفت سینی که خودم با هزار ذوق درست کرده بود بشینیم انقدر حالم بده که نگو، دیشب از ناراحتی تا ساعت ۵بیدار بودم😢
وای این طور که خوبه
ما قبلا که ازدواج نکرده بودیم اینجوری بود
خیلی خوشدمیگذشت اصلا عید همش تو راه خونه ی این و اون و بدو برگرد خونه یکی اومده عید دیدنی بود خیلی خوب بود ولی اون موقع هی غر میزدیم خسته شدیم چقدر بریم از این خونهی به اون خونه
حالا حسرت اون دوران رو میخوریم خیلی کسی رو نداریم بریم بیاییم
با این که هر دکمون شاغلیم ولی باز هم حوصلمون سر میره من رفت و آمد رو خیلی دوست دارم
الان قدر قدیم ها رو میدونم
میدونی به شوهرم خیلی خوش میگدره ولی به من نه چون همه فامیل اونن و منم کسی رو نمیشناسم بعدم سخته با دوتا بچه کوچیک 8 صبح بیای بیرون و تا 11 شب از این خونه به اون خوننه بچم پارسال از یس همه جا سه تا شکلات خورده بود قندش رفته بود بالا چون بچه هارو که نمیشه کنترل کرد هر جام میری باید پدیرایی میکنن بخوری وگرنه ناراحت میشن فکر کن گاهی تا روزی نیم کیلو اجیل رو میخوردیم ده تا میوه وای حالم بد میشد
حالا برعکسم من
اینقدر دلم میخواست خونه ی مادررشوهرم میرفتیم دور هم دور سفره هفت سین
آخه سال تحویل دسته جمعی حال میده
پدر و مادر شوهرم از این رسم ها ندارن سفره بندازن
خانواده من هم امسال مسافرت و بعصی اعتکافن
برای اولین بار بعد ۹ سال خودم سفره انداختم نشستیم سرش
دخترم ۴ سالشه هی میگفت این چه عیدی شد چدا هیچکس نیست چرا همه دور هم نیستیم زنگ بزن فلانی بیاد
چرا تنهاییم
سال تحویلمون کسل کننده بود
دور همی میچسبه
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
