آره ما حتی خونه فامیلای دورشون مثل پسر خاله های مادرشوهرم میریم خیلی هم خوش میگذره
منم دوست ندارم برم،هرسال عید دعواس بینمون،،،آخه والا فامیلاش هم انگار خوششون نمیاد زیاد،،،شوهر خره من نمیفهمهه
من خانه خاله ودایی خودم میرم شوهرمم میادخودش دوست داره
خانواده شوهرم کلاتوی روابط اجتماعی عیرعادین
مثلاجاریم بامادرشوهرم وخواهرشوهرام دعواکرده بچه من که بدنیاامده رانیامدخونمون الان6ماه دخترم منم عیدنمیرم خونشون برای مهمونی هاکه جاریم مادرشوهروخواهرشوهرمادعوت میکردمارادعوت نمیکرداماسرقهرودعواهش ماراباانهاجمع کرده
ازخانواده همسرمم فقط خانه یکی ازعموهاش میریم
ولی خانه عموهای خودمم چون احترام زیادمیذارن وبااینکه دوساله خونشون نشده بودبریم عیدچون شاعل بودیم ومسافرت میرفتیم ولی بچه مون به دنیاامدهمان 10روزاول امدن امسال قراره بریم
وااای خدا کنه من یه شوهر پیدا کنم قوم و خویش نداشته باشه چون خودمون اهله سفریم خونه ی قوم و خویش ها نمیریم یا مااز اونها خوشمون نمیاد یا اونها از ما
در کل چون هردو شاغلیم خیلی رفت و آمد با کسی نداریم فقط خانواده مون و یکی دوتا از دوستامون .
منم از شهر غریبم و هیچ دلیلی نمیبینم پاشم عید رو برم خونه فامیلاشون ضمنا اینم بگم چون فقط روز اول عید اینجا هستیم بقیشو میریم شهری که خونوادم هستن پس کسی نمیاد خونمون
حالا شوهرم میگه تو با کارات دلمو میشکنی 😕
من میرم خونه عمه و عمو و خالش دوست هم دارم
فقط خونه برادر شوهر متنفرم برم
اگه به شوهرت بگی بیا بریم خونه عمم اون بگه نه نمیام ،دوس ندارم بیام ناراحت میشی؟
شوهرمن فقط خونه ی داییش میره اونم چون شوهر خواهر منه🤔😍😄البته خونه ی خاله و مادربزرگشم میرم
شوهرمن عقدکه بودیم اگه خودم میگفتم میام خونتون میگفت بیااگه هیچی نمیگفتم اصلااصرارنمیکردولج کنه بگه توخانه مانیامدی منم نمیام خونتون میگفت هرجاراحتی بیااذیت نمیکنم خیلی خوشم امدازان حرفش وبعدش هفته یی یکباررفتم
اره. چرا نرم. از فامیلای خودم بامحبت تر و مهربونترن. با سر میرم
فامیلاشون حتی تماس چشمی هم با آدم برقرار نمیکنن هیچ حرف و صحبتی با من رد و بدل نمیشه فقط با همدیگه حرف میزنن و من بشدت احساس غریبی میکنم بینشون
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
8 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
