من تجربه خودم و میگم برای فامیل شوهر تره هم خورد نمی کنم
فکر نکنید با هم بدیم نه
مادر شوهر من میاد خونه من و زیر و رو می کنه تمیز می کنه تا تو کمدها کابینت ها
خیلی ها میگن چقدر راحتی
خیلی ها میگن این توهینه به تو
خیلی ها می گن فضوله
من میگم اون اخلاقشه وسواسه من اعصاب خودم و خراب کنم چی می خواد بشه
تهش بگن اصلا این شلخته است که نیستم
می خوان چه کار کنن طلاق بدن
من همین جوری پذیرفتمش
اونم من و دوست داره خودش میگه خونه تو خیلی راحتم
پیرزن خونه پسرش راحت نباشه خونه کی باشه
یه زمانی برام عذاب آور بود بی نمازی یک نفر الان برام عادی شه میگم خودش می دونه و خودش
از اینکه هی زوم کنم رو رفتار یکی و همش بدش و بگم متنفرم من دنیا اومدم که کیف کنم
تو مسافرت ها خیلی حواسم به همه چی بود
الان نه فقط لذت بردن خودم و همسرم و بچه ام مهمه
به درک که خانواده شوهر زنگ بزنن تو مسافرت یا نه
به درک که سوغاتی گیرم اومد یا نه
به درک نهار چی داریم شام چی داریم
هر چی پیش آید خوش آید
قبلا خیلی حواسم به پول بود
الان نه هر چی بخوام می خرم
پس انداز اصلا
هر چی دلم بکشه و خوشحالم کنه
به درک کی پشتم چی میگه
من مهمم و آینده بچه ام و سلامتی همسرم