منم یدفه تو ی شهر دیگ بودم ی ماشین خیلی باکلاس با ی پسر جوون و خوشتیپ وایساد گف خانوم ببخشید من از مشهد میام اینجا آشنا نیستم خیابون فلانی کجاس؟
منم میخاستم ضایه نشم گفتم 3 تا خیابون برو جلو چهار تا کوچه بپیچ چپ. بعدش رسیدی ب دوراهی برو سمت راست اونجا ی عوارضی میری سمت لوازم تحریری چهار تا تابلو جلوتر مقصدتونه😐نمیدونم فازم چی بود دروغ ب این بزرگی گفتم بیچاره سه ساعت حفظ کرد اخرشم نتونس گف یادداشت میکنم😑😑😑خدا منو ببخشه😂😂😂اخه پسره خوشگل بود آدم دوس داشت چند دقیقه بیشتر باهاش حرف بزنه😂😂😂😂
مامانبزرگم با بابابزرگم دعواشون شده بود بهش ميگفت ميكشمت ديه تم ميدم بي........موس😂😂
خودش ناموس شوهرشه ب خودش فحش ميده😂
فامیلای شوهر من کادوهای درپیتی به همدیگه و به بنده می دن ولی تبلیغاتشون و نحوه ی ارائه شون خیلی پر طمطراقه مثلا واسه پاگشام خونه ی داییش یهو دیدم عروس داییش مثل مارپیچ و تاب می خوره و فش فش می کنه جلو می آد و می قره و یه کادو هم دستش، همشون تشویق و سوت و و جیغ وکف و هورا و این خانومم با کادو حرکات ژانگولری می کرد، بعد که بازش کردم دو تا کاسه سرامیکی قرمز و زرد کوچولو توش بود! یه بار دیگم برادر مادربزرگش واسه خونه نویی مادربزرگ کادو اورده بود وقت باز کردن کادو اصلا رفت رو منبر، شروع کرد به شعر خوندن از مولانا و نقل قول و خاطره گویی که به فلان دلیل و بیسان علت من این کادو رو خریدم آخرش که باز کرد یه تابلو فرش خیلی خیلی کوچیک ماشینی بود با طرح پیرمرد قلیون می کشه تو قهوه خونه خیلی هم بدبافت 😂😂😂😂 کلا تبلیغاتشون بیسته همیشه همینجوری کادو می دن. حالا ما هم کادوی خاصی نمی دیم ولی حداقل دادار دودور نمی کنیم
یکی از خنده دار ترین صحنه ها وقتیه که شوهرم یه شعرو غلط غولوط تو جمع میخونه
