دلم خونه. از موقعه ای که ازدواج کردم عیدا برام کابوسه

يعني اصلا خونه مادرت نميري ايّام عيد؟

چرا ادم دوس نداره بره اونور اه 😐

منم همینم والا تمام تعطیلات و مراسم باید باهاشون باشم

همینطور تمام مسافرتا

منم دلم پر بود امروز تاپیک زدم

كوتاه نيا

بهش ياد بده تو هم خانواده داري و بايد پيش خانواده خودت هم باشي

عزیزم کاری نداره، بعد هشت سال با شوهرت و خانوادش تعارف نداری که، بگو یکی دوروز خونه بابای تو یکی دو روز خونه بابای من. 

بعدش هم خواست بیشتر بمونه پیش خانوادش، تو رو بزاره خونه بابات و خودش بره خونه باباش. 

اصلاً اگه قبول نکرد بگو حالا که اینطوره از همون اول عید نخود نخود هرکی خونه بابای خود  

تو هم تحویلش نگیر،چقدر به هم شبیه هستیم،من قبلا حرص می خوردم،الان کلا بی خیال شدم،یازده سالی میشه، سه ساله بی خیالی طی می کنم، راحت ترم.

دوستان من بلد نیستم چطوری تاپیک بزنم  

میشه راهنمایی کنید

به جهنم که تحویل نمیگیره چه خری هست حالا مگه شما محتاج محل دادن اونی خودت با شوهرت بگو بخند که همه جاش بسوزه ایشالا سرش بیاد عقده ای 

ببين شوهر منم هر سال منو ميبره خونه برادرش شمال اونا خودشون خونه ما نميان حتىوقتى دعوتشون ميكنيم منم خونه اونا راحت نيستم قرار بود امسال نريم چون ماشين نداشتيم ولى ديروز شوهرم ماشين خريد و گفت بايد بربم منم حاله شمارو دارم ولى ميخوام به شوهرم بگم دوس دارم بعد عيد بريم مسافرت يه بار ميخوام با نظر من بريم دلم نميخواد خونه اونا برم چون راحت نيستم  

عزیزم من کاملا درکت میکنم چون شوهرمنم لنگه توه یه اجی‌داره که شوهرم‌هرجا میخواد بره باید اجیش‌بیاد اگه نیاد کلا قید رفتنو میزنه با حرف زدنم درس نمیشه من که خیلی امتحان‌کردم‌ ولی هیچ‌فابده ای نداشت انقدر از خواهرشوهرم‌متنفرم‌که نگو‌از صبح تا شب مدااام‌دارن‌باهم‌جیک‌جیک‌میکنن اون بیشتر از من از زندگیم خبر داره هرچیم‌بیشتر حساس میشم بدتر میکنن الان چند وقته دیگه خونه که میاد پیام‌بازی میکنن تلفن بازیاشون وقتیه که شوهرم‌بیرونه منم حق اعتراض ندارم

باید محکم برخورد کنی.دعوا نکن ولی صریح حرفت رو بزن.از این به بعد شما هم یک ماه مونده به تعطیلات برو رو مخ شوهرت.

باور کن وضع  عوض میشه.

ما همیشه چوب سازگاریه زیادمونو میخوریم.همه چی تو رابطه زناشویی باید عادلانه باشه

ماهم همینه هرسال عیدمون 

امروز مامانم زنگ زده بود پشت گوشی گریه میکرد میگفت هرسال رفتین اونور یه سال بیاید پیش ما خوب منم گفتم اگ بشه میایم وگرنه من حوصله حرفاشونو ندارم 

حالا عصری شوهرم امد بهش میگم اینجوریه میگه چیکار کنم 

اینقدر عصبی شدم ک گفتم جهنم تو برو خونه ننت منک بچم میریم پیش خانوادم والا هرسال من پاسوز شدم فک کرده خبریه

متاسفم برای مردهایی که شعور اینو ندارن که نباید خانوادشونو به حریم زندگی زناشوئی شون وارد کنن! 

ببخشید اما بعضی مردها خیلی احمق تشریف دارن، فکر میکنن با زنشون فقط یه رابطه جنسی باید داشته باشن، بعد همه مسائل زندگیشونو با خانوادشون مشترک میدونن!