ساعتی که عاشقش بود اخه تو ساعت فروشی دیده بودتش باهم بودیم قربونش برم کلا پولارو پرمیده همش خرج بقیه جز خودش میگم بقیه یعنی خانوادش منم ببینید حرص میخورم چه جور اخه دستت از طلا باشه گازت میگیرن یعنی انگار وظیفته هیچی دیگه ماه بعد رد شدیم این ساعتو توی ویترین ندید گناه داشت غصه خورد تابلو بود ناراحت سده بود ولی من خریده بودمش دیگه هیچ وقتی کادوشو دید ذوق کرد ولی خانوادش هیچی بهش کادو ندادن هیچ تبریک اس ام اسی هم ندادن